Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 223 (14 milliseconds)
English
Persian
quickness
سرعت انتقال
alacrity
[speed]
سرعت انتقال
celerity
سرعت انتقال
easiness
[quickness]
سرعت انتقال
fleetness
سرعت انتقال
nippiness
سرعت انتقال
promptitude
سرعت انتقال
promptness
سرعت انتقال
rapidity
سرعت انتقال
rapidness
سرعت انتقال
speediness
سرعت انتقال
speed of action
سرعت انتقال
swiftness
سرعت انتقال
velocity
سرعت انتقال
Search result with all words
transfer
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transferring
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfers
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
apprehensiveness
هراس وسوسه- زود فهمی سرعت انتقال
bell 0
فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
bell a
شکل استاندارد انتقال داده توسط تلفن با سرعت 0021بیت در ثانیه
data transfer rate
سرعت انتقال داده ها
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
velocity of energy transmission
سرعت انتقال انرژی
Other Matches
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerate
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
conveyance
انتقال
conveyances
انتقال
assignments
انتقال
transformation
انتقال
assignment
انتقال
negotiation
انتقال
negotiations
انتقال
intuitions
انتقال
metabasis
انتقال
transmission
انتقال
transfer line
خط انتقال
bail arm
انتقال
transfer check
انتقال
conductance
انتقال
devolution
انتقال
transference
انتقال
conveying
انتقال
conveyed
انتقال
transition
انتقال
transitions
انتقال
convey
انتقال
conveys
انتقال
translation
انتقال
abaloenation
انتقال
move
انتقال
shift
انتقال
transportation
انتقال
translations
انتقال
intuition
انتقال
migration
انتقال
transferring
انتقال
shift
انتقال
displacement
انتقال
transfer
انتقال
line shaft
انتقال
transmission line
خط انتقال
conduction
انتقال
transfers
انتقال
transmissions
انتقال
transter
انتقال
turn over
انتقال
shifts
انتقال
mittimus
انتقال
marque
انتقال
downloading
انتقال
shifted
انتقال
conductible
قابل انتقال
deed of transfer
سند انتقال
file transfer
انتقال فایل
conveyable
قابل انتقال
crawl carry
انتقال خزشی
change over
انتقال بانکی
descendible
قابل انتقال
conveying capacity
قدرت انتقال
grantee
انتقال گیرنده
assignment of contract
انتقال قرارداد
asynchronous transmission
انتقال غیرهمزمان
demountable
قابل انتقال
demographic transition
انتقال جمعیتی
digital transmission
انتقال دیجیتالی
convect
انتقال یافتن
cessionary
انتقال گیرنده
demand shift
انتقال تقاضا
deed of transfer
انتقال نامه
block move
انتقال بلوک
counter transference
انتقال متقابل
conditional transfer
انتقال شرطی
energy transmission
انتقال انرژی
doppler shift
انتقال دوپلری
data transfer
انتقال داده ها
block transfer
انتقال کندهای
block transfer
انتقال بلوک
grantor
انتقال دهنده
evocate
انتقال دادن
energy transfer
انتقال انرژی
heat transfer
انتقال حرارت
data communication
انتقال اطلاعات
gold flow
انتقال طلا
carry over
انتقال دادن
power transfer
انتقال انرژی
electron transition
انتقال الکترون
digital transmission
انتقال رقمی
heat transfer
انتقال گرما
capital flow
انتقال سرمایه
alienation
انتقال مالکیت
detach
انتقال دادن
detaches
انتقال دادن
detaching
انتقال دادن
intuitively
ازراه انتقال
alienate
انتقال دادن
transfer
انتقال دادن
transients
در حال انتقال
transferring
انتقال دادن
alienates
انتقال دادن
alienating
انتقال دادن
conveyance
سند انتقال
conveyances
سند انتقال
assignments
انتقال قانونی
assignment
انتقال قانونی
transmitter
انتقال دهنده
transmitters
انتقال دهنده
shuttle
ریل انتقال
shuttled
ریل انتقال
negotiate
قابل انتقال
negotiated
قابل انتقال
negotiates
قابل انتقال
negotiating
قابل انتقال
heredity
انتقال موروثی
negotiable
قابل انتقال
shifting
انتقال دادن
shuttles
ریل انتقال
transient
در حال انتقال
credit transfers
انتقال اعتبار
negotiators
انتقال دهنده
transporter
انتقال دهنده
transporters
انتقال دهنده
negotiator
انتقال دهنده
alienated
انتقال شده
gears
انتقال دادن
geared
انتقال دادن
credit transfer
انتقال اعتبار
inalienable
غیرقابل انتقال
alienator
انتقال دهنده
alienable
قابل انتقال
axle
محور انتقال
axles
محور انتقال
transferable
انتقال پذیر
transferable
قابل انتقال
gear
انتقال دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com