English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
high velocity سرعت اولیه زیاد
Other Matches
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
velocity سرعت اولیه
velocities سرعت اولیه
initial velocity سرعت اولیه
input speed سرعت اولیه
basic speed سرعت اولیه
initial speed سرعت اولیه
vertical takeoff سرعت صعود اولیه هواپیما
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
burn off خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
high velocity با سرعت ابتدایی زیاد
high velocity سرعت دهانهای زیاد
overload speed سرعت بار زیاد
high velocity drop بارریزی با سرعت سقوط زیاد
to bolt با سرعت زیاد حرکت کردن
poomse نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
blowing خروج هوا با فشار و سرعت زیاد
jets جریانی که با سرعت زیاد از یک روزنه خارج شود
impingement برخورد گازهای با سرعت زیاد به ساختمان هواپیما
jet جریانی که با سرعت زیاد از یک روزنه خارج شود
jetting جریانی که با سرعت زیاد از یک روزنه خارج شود
jetted جریانی که با سرعت زیاد از یک روزنه خارج شود
electrothermal printer چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
jet stream جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
fluttered کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutters کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutter کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
channels اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channeling اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channel اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channelled اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channeled اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
Ideal City [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
transonic سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
air plot wind velocity سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
cut off velocity سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
airspeeds سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
supersonic هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
decelerate از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
initialed اولیه
earliest اولیه
primitive اولیه
initials اولیه
early اولیه
rudimentary اولیه
primal اولیه
dispersion اولیه
primeval اولیه
raw اولیه
initialing اولیه
fundamental اولیه
basics اولیه
basic اولیه
elementary اولیه
preliminary اولیه
initial اولیه
preliminaries اولیه
initialled اولیه
primary اولیه
initialling اولیه
first generation اولیه
input coupling تزویج اولیه
input coordinate مختصات اولیه
first notions تصورات اولیه
input tape نوار اولیه
input stage طبقه اولیه
pre load بار اولیه
input current جریان اولیه
pre assembly نصب اولیه
primery battery باطری اولیه
primary products محصولات اولیه
input circuit مدار اولیه
input capacitor خازن اولیه
prototypes نمونه اولیه
parent یکان اولیه
prototype نمونه اولیه
primary industries صنایع اولیه
primery citcuit مدار اولیه
preliminiary work کار اولیه
pre loading بارگیری اولیه
primary inputs دادههای اولیه
input attenuation میرائی اولیه
primary cognizance شناختهای اولیه
prereduction کاهش اولیه
primary inputs نهادههای اولیه
input attenuation دمفونگ اولیه
input signal سیگنال اولیه
first cost هزینه اولیه
primary center مرکز اولیه
input electrode الکترود اولیه
input frequency فرکانس اولیه
input function تابع اولیه
input gap فاصله اولیه
prime costs هزینههای اولیه
prime cost ارزش اولیه
first aid کمکهای اولیه
primary track شیار اولیه
primary structure ساختمان اولیه
primary electron الکترون اولیه
input information اطلاعات اولیه
input noise پارازیت اولیه
primary storage انباره اولیه
primary body جسم اولیه
feed stock مواد اولیه
input admittance ادمیتانس اولیه
first cause علت اولیه
embryonic نارس اولیه
primary storage حافظه اولیه
first aids کمکهای اولیه
input data دادههای اولیه
input capacitance فرفیت اولیه
initialize مقداردهی اولیه
elementary cell پیل اولیه
input reactance راکتانس اولیه
primary emission صدور اولیه
primeral borth ابگوشت اولیه
primary standard استاندارد اولیه
input diode دیود اولیه
input drift رانش اولیه
I'll put in the initial outlay , you do the work . ما یه اولیه از من کار از تو
frame agreement توافق اولیه
stuffs ماده اولیه
rudiment اولیه ابتدایی
basic requisition number درخواست اولیه
basic size اندازه اولیه
primes نخستین اولیه
primed نخستین اولیه
prime نخستین اولیه
roughed slab برامن اولیه
basic standard استاندارد اولیه
initial reserves ذخایر اولیه
basic data اطلاعات اولیه
master agreement توافق اولیه
skeleton agreement توافق اولیه
outline agreement توافق اولیه
initial strength استحکام اولیه
proto galaxy کهکشان اولیه
proto planets سیارههای اولیه
initial acceleration شتاب اولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com