Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (13 milliseconds)
English
Persian
equivalent airspeed
سرعت تنظیم شده
Search result with all words
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powered
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powering
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powers
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
timing
تنظیم سرعت چیزی
accelerator winding
سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
concatenation motor control
تنظیم زنجیری سرعت موتور
constant speed propeller
ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
constant speed regulation
تنظیم با سرعت ثابت
mach trim compensator
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
processor
که طبق سرعت پردازنده و نه رسانه جانبی تنظیم شده است
speed adjustment
تنظیم سرعت
speed governor
تنظیم کننده سرعت
speed regulator
تنظیم کننده سرعت
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
Other Matches
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerating
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
adjustment
تنظیم
alignment
تنظیم
set out
تنظیم
regularization
تنظیم
calibration
تنظیم
alignments
تنظیم
regulation
تنظیم
adjustments
تنظیم
shaping regulating
تنظیم
formulation
تنظیم
timing
تنظیم
spreading
تنظیم
indictment
تنظیم کیفرخواست
indictment
تنظیم ادعانامه
variability
قابلیت تنظیم
adjustment
تنظیم کردن
adjustments
تنظیم تطبیق
tunable
تنظیم پذیر
to set out
تنظیم کردن
indictments
تنظیم ادعانامه
indictments
تنظیم کیفرخواست
attending
تنظیم کردن
attend
تنظیم کردن
regulating switch
کلید تنظیم
regulating valve
سوپاپ تنظیم
regiment
تنظیم کردن
rheostat regulation
تنظیم با رئوستا
conduction
هدایت تنظیم
regiments
تنظیم کردن
rocker gear
تنظیم جاروبک
set screw
پیچ تنظیم
set the watch
تنظیم نگهبانی
tunably
تنظیم پذیر
to make out
تنظیم کردن
to draw up
تنظیم کردن
thermoregulation
تنظیم حرارت
will adjust
تنظیم می کنم
spark setting
تنظیم جرقه
voltage regulation
تنظیم ولتاژ
vertical justification
تنظیم عمودی
vertical adjustment
تنظیم عمودی
depth adjustment
تنظیم عمیق
to put in to shape
تنظیم کردن
tuneable
تنظیم پذیر
stup string
رشته تنظیم
checks
دریچه تنظیم
adjusts
تنظیم کردن
checked
دریچه تنظیم
to draw out
تنظیم کردن
adjust
تنظیم کردن
timing
تنظیم وقت
adjustments
تنظیم کردن
set up
تنظیم کردن
thermostatic regulation
تنظیم با دماپای
adjusting
تنظیم کردن
thermoregulation
تنظیم دمایی
setting ring
حلقه تنظیم
check
دریچه تنظیم
range adjustment
تنظیم مسافت
trigger control
تنظیم با ماشه
attends
تنظیم کردن
expanded contrast
تنظیم کنتراست
lineup
تنظیم کردن
automatic regulation
تنظیم خودکار
line regulator
تنظیم کننده
levelling screw
پیچ تنظیم
lay down
تنظیم کردن
body alinement
تنظیم بدن
jack screw
پیچ تنظیم
caliper setting
تنظیم پرگار
air adjustment
تنظیم هوا
adjustment of rools
تنظیم غلطک
method of drawing up
طرز تنظیم
make out
تنظیم کردن
adjusability
قابلیت تنظیم
adjusting point
نقطه تنظیم
adjustment of fire
تنظیم تیر
cam type regulation
تنظیم بادامکی
carburetor adjustment
تنظیم کاربراتور
framer
تنظیم کننده
focusing control
تنظیم تمرکز
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
fine setting
تنظیم میکرومتری
fine setting
تنظیم دقیق
fine adjustment
تنظیم دقیق
fine adjustment
تنظیم فریف
frequency tuning
تنظیم فرکانس
crystal control
تنظیم با بلور
cascade control
تنظیم زنجیری
check gate
دریچه تنظیم
initial adjustment
تنظیم صفر
inductive tuning
تنظیم پرمئابیلیته
inductive tuning
تنظیم القائی
indicement
تنظیم ادعانامه
corrector
تنظیم کننده
hand regulation
تنظیم با دست
regulators
تنظیم کننده
formulated
تنظیم کردن
formulates
تنظیم کردن
formulating
تنظیم کردن
classifies
تنظیم کردن
formulate
تنظیم کردن
redact
تنظیم کردن
regularises
تنظیم کردن
regularising
تنظیم کردن
regularize
تنظیم کردن
regularized
تنظیم کردن
regularizes
تنظیم کردن
regularizing
تنظیم کردن
regularizer
تنظیم کننده
regulable
تنظیم پذیر
classify
تنظیم کردن
classifying
تنظیم کردن
pilot valve
سوپاپ تنظیم
regulation
پهنه تنظیم
adjustable
تنظیم پذیر
adjustable
قابل تنظیم
family planning
تنظیم خانواده
adjusted
تنظیم شده
precision adjustment
تنظیم دقیق
preset
پیش تنظیم
range of adjustment
ناحیه تنظیم
range calibration
تنظیم مسافت
range adjustment
تنظیم برد
purity adjustment
تنظیم خلوص
regulator
تنظیم کننده
frame
تنظیم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com