English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English Persian
limiting speed سرعت محدود
Search result with all words
peripheral و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
process bound برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
Other Matches
illmitable محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
cut off velocity سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
airspeeds سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
supersonic هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
limiting محدود
limit محدود
limitary محدود
moderate محدود
ambient محدود
lock step محدود
terminated محدود
terminates محدود
moderating محدود
incomprehensible نا محدود
indeterminable نا محدود
incomprehensive محدود
limited access محدود
terminate محدود
moderates محدود
indefinite نا محدود
limited محدود
moderated محدود
finite محدود
finte محدود
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
limited objective هدف محدود
limitative محدود کننده
limited divorce طلاق محدود
straiten محدود کردن
limited power اختیارات محدود
confined محدود شده
limited edition کالای محدود
restrictive محدود کننده
parochial ناحیهای محدود
restrict محدود کردن
restrictive محدود سازنده
limited editions کالای محدود
peg down محدود کردن
limited edition چاپ محدود
restricting محدود کردن
limited integrator انتگرال محدود
abounding محدود کردن
abounded محدود کردن
limited edition فرآوردهی محدود
restricts محدود کردن
limited editions چاپ محدود
containment محدود کردن
unbound غیر محدود
inter play حرکت محدود
bound مرز محدود
abounds محدود کردن
abound محدود کردن
containment محدود نگاهداشتن
limited editions فرآوردهی محدود
controlled war جنگ محدود
straitlaced محدود درفشار
limited denied war جنگ محدود
qualified مقید محدود
finite integral انتگرال محدود
stint محدود کردن
finite population جامعه محدود
finitely بطور محدود
stints محدود کردن
restrainable محدود ساختنی
catathymic amnesia یادزدودگی محدود
infinite نا محدود بی اندازه
circumscribed amnesia یادزدودگی محدود
copyrighted محدود به حق کپی
confined equifer سفره محدود
qualify محدود کردن
qualifies محدود کردن
narrow market بازار محدود
de escalation محدود سازی
qualified property مالکیت محدود
delimitate محدود کردن
delimitation محدود ساختن
trammel محدود ساختن
bottomless غیر محدود
restrictions محدود کردن
limiting size اندازه محدود
restriction محدود کردن
restricted محدود الاستعمال
limiter محدود کننده
contracted مختصر محدود
straightlaced محدود درفشار
sex limited محدود به جنس
limit محدود کردن
set out محدود کردن
qualificatory محدود سازنده
limiting factor عامل محدود کننده
narrow mindedly با فکر محدود متعصبانه
one idead دارای فکر محدود
autonomy استقلال محلی محدود
limited denied war جنگ ناخواسته محدود
limited war جنگ محدود وموضعی
corporations شرکت بامسئولیت محدود
stenophagous غذای محدود خوار
closed مسابقه محدود به سن یاجنس
corporation شرکت بامسئولیت محدود
transfinite خارج ازاعداد محدود
limited liability company شرکت با مسئوولیت محدود
transfinite ماوراء اعداد محدود
limited liability company شرکت با مسئولیت محدود
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
voltage limiter محدود کننده ولتاژ
compass محدود کردن فهمیدن
your vocabulary is limited شما محدود است
current limiter محدود کننده جریان
airspace restricted area منطقه پرواز محدود
controlled access road راه با ورودی محدود
blind bombing zone منطقه بمباران محدود
i/o bound محدود به ورودی خروجی
sinedie تاتاریخ غیر محدود
incomprehensively بطور غیرجامع یا محدود
infintate منفی و نا محدود ساختن
man شبکه با گسترده محدود
restriction یک چیز محدود شده
semipermanent دارای مدت محدود
restricted area منطقه اتش محدود
rectilineal محدود بخطوط راست
determinate تعیین شده محدود
determinative محدود کننده صفت
diode limiter محدود کننده دیودی
double limiter محدود کننده مضاعف
illimitable نامحدود محدود نشدنی
local محدود بیک محل
locals محدود بیک محل
extensive agricultuse کشاورزی غیر محدود
finite element method روش المان محدود
restrictions یک چیز محدود شده
narrowest محدود باریک کردن
partial jurisdiction حق خود گردانی محدود
limited access road راه با ورودی محدود
limitary دارای قدرت محدود
mans شبکه با گسترده محدود
input limiter محدود کننده ورودی
narrow محدود باریک کردن
narrower محدود باریک کردن
narrowed محدود باریک کردن
local مربوط به سیستم با دستیابی محدود
limited access دراری محدودیت مدارک محدود
territorialization محدود کردن بیک ناحیه
locals مربوط به سیستم با دستیابی محدود
closed interval فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
open interval فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
impales محدود کردن میله کشیدن
metropolitan area network شبکه گسترده در مسافت محدود.
impale محدود کردن میله کشیدن
impaled محدود کردن میله کشیدن
copyrights محدود شده با قوانین کپی
copyright محدود شده با قوانین کپی
impaling محدود کردن میله کشیدن
narrower محدود کردن کوته فکر
limitation clause شرط محدود کردن مسئوولیت
run length limited recording ثبت محدود طول اجرا
grid current limiting محدود کردن جریان شبکه
terminated محدود کردن خاتمه یافتن
narrowest محدود کردن کوته فکر
rll ثبت محدود طول اجرا
terminate محدود کردن خاتمه یافتن
restrictive trade practices روشهای محدود کردن تجارت
small minded دارای ذوق واستعداد محدود
partial jurisdiction حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com