Total search result: 206 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
relative velocity |
سرعت نسبی |
|
|
Search result with all words |
|
comparative ve |
اشتباه نسبی سرعت ابتدایی |
limiting speed |
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین |
pitch control |
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر |
true air speed |
سرعت نسبی هواپیما |
vertical take off and landing |
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد |
Other Matches |
|
labor theory of value |
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد |
relative plot |
موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها |
speed ring |
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما |
combined speed indicator |
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب |
inflow ratio |
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها |
burning rate |
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت |
indicated airspeed |
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما |
drag |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
dragged |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
drags |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
machine number |
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت |
true air speed |
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان |
rate of flame propagation |
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق |
tachometer |
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج |
variable ratio |
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند |
rate of pouring |
سرعت سیلان سرعت جاری شدن |
muzzle velocity |
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله |
inputted |
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود |
input |
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود |
support |
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد |
chocked nozzle |
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است |
accelerated |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
subsonic |
با سرعت کمتر از سرعت صوت |
accelerates |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
accelerate |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
accelerating |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
mach hold |
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
zero wait state |
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود |
cut off velocity |
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک |
transonic |
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت |
air plot wind velocity |
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده |
fastest |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fast |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasted |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasts |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
relative humidity |
نم نسبی |
self relative |
نسبی |
respective |
نسبی |
proportional |
نسبی |
comparatives |
نسبی |
consanguineous |
نسبی |
comparative |
نسبی |
relative |
نسبی |
relative code |
کد نسبی |
proportional limit |
حد نسبی |
airspeeds |
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش |
airspeed |
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش |
declared speed |
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان |
proportional liability partnership |
شرکت نسبی |
genealogical |
نسبی شجرهای |
relationship by bood |
قرابت نسبی |
relative prices |
قیمتهای نسبی |
whole blood |
قرابت نسبی |
relative solubility |
انحلالپذیری نسبی |
relative wind |
باد نسبی |
persons related to another by descent |
اقارب نسبی |
proportional tax |
مالیات نسبی |
relative importance |
اهمیت نسبی |
persons related to another by parentage |
اقارب نسبی |
relative address |
نشانی نسبی |
relative minimum |
می نیمم نسبی |
relative frequency |
بسامد نسبی |
relative harmonic content |
مانده نسبی |
relative humidity |
رطوبت نسبی |
stranger in blood |
غیر نسبی |
relative income |
درامد نسبی |
relative jurisdiction |
صلاحیت نسبی |
relative location |
ترتیب نسبی |
relative majority |
اکثریت نسبی |
relative maximum |
ماکزیمم نسبی |
relative error |
خطای نسبی |
relative dispersion |
پراکندگی نسبی |
relative address |
آدرس نسبی |
relative precision |
دقت نسبی |
relative permitivity |
گذردهی نسبی |
relative nullity |
بطلان نسبی |
relative movement |
حرکت نسبی |
relative motion |
حرکت نسبی |
relativity |
فرضیه نسبی |
relative minimum |
حداقل نسبی |
relative bearing |
گرای نسبی |
relative compaction |
تراکم نسبی |
relative density |
چگالی نسبی |
relative density |
دانسیته نسبی |
relative maximum |
حداکثر نسبی |
self relative address |
نشانی نسبی |
relativeness |
نسبی بودن |
relativism |
نسبی نگری |
comparative advantage |
مزیت نسبی |
comparative advantage |
برتری نسبی |
relative bearing |
جهت نسبی |
emissivity |
تابش نسبی |
relative permeability |
نفوذپذیری نسبی |
sib |
منسوب نسبی |
relative |
خودی نسبی |
ipsative score |
نمره نسبی |
ipsative scale |
مقیاس نسبی |
relationship by blood |
قرابت نسبی |
relationship by blood |
خویشاوندی نسبی |
sanguinity |
قرابت نسبی |
blood relationship |
قرابت نسبی |
blood relationship |
خویشاوندی نسبی |
comparative costs |
هزینههای نسبی |
relative viscosity |
گرانروی نسبی |
comparative cover |
پوشش نسبی |
relative term |
لفظ نسبی |
consanguinity |
قرابت نسبی |
distortion factor |
مانده نسبی |
relative value |
مقدار نسبی |
proportional representation |
انتخابات نسبی |
specific gravities |
چگالی نسبی |
fractional error |
خطای نسبی |
relative solvation |
حلالپوشی نسبی |
specific gravity |
چگالی نسبی |
relative income hypothesis |
فرضیه درامد نسبی |
strain |
افزایش طول نسبی |
relative coding |
برنامه نویس نسبی |
relative coding |
برنامه نویسی نسبی |
strains |
افزایش طول نسبی |
cultural relativism |
نسبی نگری فرهنگی |
relative dielectric constant |
ثابت دی الکتریک نسبی |
relative coordinate system |
دستگاه مختصات نسبی |
relative deformation |
تغییر شکل نسبی |
strain |
تغییر شکل نسبی |
relative refractory period |
دوره بی پاسخی نسبی |
sound level |
شدت نسبی صوت |
strains |
تغییر شکل نسبی |
a matter of relative importance |
موضوعی با اهمیت نسبی |
relative addressing |
نشانی دهی نسبی |
relative value of pieces |
ارزش نسبی سوارها |
of relative importance |
دارای اهمیت نسبی |
purchasing power parity |
نرخ نسبی مبادله |
relativity of knowledge |
نسبی بودن دانش |
relativize |
بصورت نسبی در اوردن |
employment rate |
میزان نسبی اشتغال |
relative supersaturation |
ابر سیری نسبی |
relative addressing |
نشان دهی نسبی |
relative bearing |
سمت نسبی ناو |
supersonic |
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت |
linear strain |
تغییر شکل نسبی خطی |
bulk strain |
تغییر شکل نسبی حجمی |
differential susceptibility and permeabi |
مغناطیس پذیری و نفوذپذیری نسبی |
recession |
کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم |
strain at failure |
افزایش طول نسبی درگسیختگی |
recessions |
کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم |
elastic strain |
تغییر شکل نسبی ارتجاعی |
relativity |
فلسفه نسبیه نسبی بودن |
california bearing ratio |
توان باربری نسبی کالیفرنیا |
simple strain |
تغییر طول نسبی ساده |
bel |
واحد شدت نسبی توان |
lateral strain |
تغییر شکل نسبی جانبی |
increase of strain |
افزایش تغییر طول نسبی |
coefficient of relative efficiency organ |
ضریب نسبی کارایی سازمان |
strain energy |
انژی حاصل از تغییر شکل نسبی |
difference chart |
جدول تعیین سمت و برد نسبی |
elasticity of factor substitution |
وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند . |
stress strain curve |
منحنی تنش به افزایش طول نسبی |
stress strain diagram |
نمودار تنش و تغییر بعد نسبی |
cold straining |
تغییر بعد نسبی در حالت سرد |
command speed |
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما |
ground speed |
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین |
aircraft block speed |
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی |
sustained rate |
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم |
adjustable proportional module |
نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده |
strain hardening |
سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی |
superaerodynamics |
ایرودینامیک مربوط به سرعتهای نسبی زیاد ودانسیته کم |
dragway |
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت |
dragstrip |
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت |
grades |
الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی |
rotor incidence |
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی |
grade |
الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی |
critical angle of attack |
زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا |
tristimulus values |
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند |
rams |
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته |
rammed |
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته |
ram |
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته |
relative income hypothesis |
براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی |
calibrated air speed |
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما |
isotach |
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت |
fasts |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fasted |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fast |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fastest |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
sailwing |
هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند |
decelerate |
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت |
decelerated |
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت |
decelerates |
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت |
decelerating |
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت |
high speed |
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد |
income effect |
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها |
conservation [darn] |
مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد |
pitot static system |
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است |
brinell hardness |
سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش |
lenz' law |
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد |
relative humidity |
رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.] |
accelerates |
بر سرعت |
expeditiousness |
سرعت |
fleety |
به سرعت |
promptitude |
سرعت |