English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
actual velocity سرعت واقعی
Search result with all words
actual velocity of ground water سرعت واقعی اب زیرزمینی
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
quantity theory of money حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
Other Matches
cambridge equation نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
architecture proper معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
air plot wind velocity سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeeds سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
righted واقعی
objective واقعی
actuals واقعی
right واقعی
righting واقعی
objectives واقعی
real واقعی
unfeigned واقعی
ex post واقعی
veridical واقعی
ex post saving واقعی
true life واقعی
virtual واقعی
veritable واقعی
factually واقعی
card-carrying واقعی
literal واقعی
very واقعی
positive واقعی
lifelike واقعی
concrete : واقعی
veracious واقعی
actual واقعی
factual واقعی
essential واقعی
McCoy واقعی
essentials واقعی
true vertical قائم واقعی
true complement مکمل واقعی
nominal غیر واقعی
matter of fact بطور واقعی
airy-fairy غیر واقعی
very واقعی فعلی
true form فرم واقعی
never-never land غیر واقعی
never-never غیر واقعی
true power توان واقعی
true slump نشست واقعی
unrealistic غیر واقعی
unrealistically غیر واقعی
actual self خود واقعی
real واقعی موجود
unreal غیر واقعی
matter-of-fact بطور واقعی
actual expenses مخارج واقعی
actual income درامد واقعی
bring inbeing واقعی کردن
accomplish واقعی کردن
actual key کلید واقعی
actual load بار واقعی
actual loss زیان واقعی
actual parameter پارامتر واقعی
actual price قیمت واقعی
actual saving پس انداز واقعی
actual damage خسارت واقعی
true north شمال واقعی
execute واقعی کردن
carry out واقعی کردن
life size اندازه واقعی
life-size اندازه واقعی
practical واقعی کارازموده
practicals واقعی کارازموده
actual address نشانی واقعی
actual argument نشانوند واقعی
actual cost هزینه واقعی
actualize واقعی کردن
down to earth حقیقی واقعی
realizes واقعی کردن
realized واقعی کردن
realize واقعی کردن
realising واقعی کردن
realises واقعی کردن
realised واقعی کردن
put inpractice واقعی کردن
carry into effect واقعی کردن
realizing واقعی کردن
put ineffect واقعی کردن
implement واقعی کردن
down-to-earth حقیقی واقعی
put into practice واقعی کردن
put into effect واقعی کردن
bring into being واقعی کردن
actualise [British] واقعی کردن
actualize واقعی کردن
carry ineffect واقعی کردن
make something happen واقعی کردن
objective data دادههای واقعی
objective value ارزش واقعی
real capital سرمایه واقعی
real costs هزینههای واقعی
real earnings درامدهای واقعی
real fluid سیال واقعی
real income درامد واقعی
real memory حافظه واقعی
real mode حالت واقعی
real assets دارائیهای واقعی
real anxiety اضطراب واقعی
real address آدرس واقعی
out of pocket expenses هزینه واقعی
insubstantial غیر واقعی
true complement متمم واقعی
real score نمره واقعی
real sector بخش واقعی
real storage انباره واقعی
real value ارزش واقعی
real wage مزد واقعی
real numbers اعداد واقعی
genuine واقعی حقیقی
true واقعی حقیقی
historical costs هزینه واقعی
truer واقعی حقیقی
truest واقعی حقیقی
fulfill [American] واقعی کردن
make a reality واقعی کردن
jisen مبارزه واقعی
incidental expenses هزینههای واقعی
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
actual investment سرمایه گذاری واقعی
conductance مقدار هدایت واقعی
actual neurosis روان رنجوری واقعی
real investment سرمایه گذاری واقعی
unreal غیر واقعی خیالی
actual instruction دستور العمل واقعی
pragmatize واقعی نشان دادن
pepper corn rent اجاره غیر واقعی
real purchasing power قدرت خرید واقعی
real will نظریه اراده واقعی
ideals مطابق نمونه واقعی
ideal مطابق نمونه واقعی
in the p sense of the word بمعنی واقعی کلمه
index of real wages شاخص دستمزدهای واقعی
real balance effect اثر مانده واقعی
objectively بطور واقعی یا خارجی
no par بدون ارزش واقعی
false ساختگی غیر واقعی
real national income درامد ملی واقعی
real money supply عرضه واقعی پول
real McCoy <idiom> چیز واقعی واصیل
real rate of interest نرخ بهره واقعی
real interest rate نرخ بهره واقعی
home whistle امتیاز واقعی یا فرضی
true meridian نصف النهار واقعی
in the clouds <idiom> دور از زندگی واقعی
inesse دارای هستی واقعی
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
real gross national product تولید ناخالص ملی واقعی
incidence تعلق واقعی مالیات مشمولیت
entitative واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
substantive دارای ماهیت واقعی حقیقی
abstracting جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
sterling فاهر وباطن یکی واقعی
abstracts جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
actual carrier موسسه حمل و نقل واقعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com