English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
an idel capital سرمایه بیکار
Search result with all words
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
Other Matches
over capitalised براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
supply price of capital قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
capital stock سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
liquidity trap سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financiers سرمایه دار سرمایه گذار
financier سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
out of employ بیکار
out of work بیکار
vacant بیکار
workless بیکار
idled بیکار
idle بیکار
unemployment بیکار
out of employment بیکار
at leisure بیکار
actionless بیکار
at a loose end بیکار
disengaged بیکار
unemployed بیکار
deedless بیکار
jobless بیکار
idlest بیکار
idles بیکار
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
layoff بیکار سازی
layoffs بیکار سازی
idle reserves ذخائر بیکار
idle balance مانده بیکار
idle capacity فرفیت بیکار
unused resources منابع بیکار
idle cash پول بیکار
idle بیکار شدن
idlest بیکار شدن
clearance فضای بیکار
idled بیکار شدن
gentleman at large قای بیکار
idles بیکار شدن
to lie d. بیکار ماندن
idless بیکار ایستادگی
bummer ادم بیکار
idler ادم بیکار و تنبل
blellum ادم بیکار وتنبل
demurrage خسارت بیکار ماندگی
without a job <adj.> بیکار [بدون کار]
idlers ادم بیکار و تنبل
unemployed <adj.> بیکار [بدون کار]
an idle pupil شاگرد بیکار یا تنبل
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
couch potato کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
capital program برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marginal utility of capital مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
demurrage بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
warm up اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
suspend معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspends معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspending معلق کردن موقتا بیکار کردن
To lead an idle life. راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
turn over سرمایه
funded سرمایه
fund سرمایه
asset سرمایه
equity سرمایه
equities سرمایه
capital intensive سرمایه بر
capital سرمایه
capitalization سرمایه گذاری
capital in cash سرمایه نقدی
capital flight فرار سرمایه
capital exports صادرات سرمایه
capital fund وجوه سرمایه
capital outflow خروج سرمایه
circulating capital سرمایه در گردش
circulating capital سرمایه در جریان
cash capital سرمایه نقدی
capital flow جریان سرمایه
capital flow انتقال سرمایه
capital formation تشکیل سرمایه
circulation capital سرمایه در گردش
capitalization سرمایه سازی
consolidated fund سرمایه ذخیره
capital inflow ورود سرمایه
capital tax مالیات بر سرمایه
out flow of capital خروج سرمایه
capital structure بنیان سرمایه
capital liability بدهی سرمایه
capital structure ساخت سرمایه
capital requirement نیاز سرمایه
capital reserve ذخیره سرمایه
capital reserve اندوخته سرمایه
capital stock موجودی سرمایه
capital theory نظریه سرمایه
capital movement حرکت سرمایه
capital transfers انتقالات سرمایه
capital intensive سرمایه طلب
capital paid in ذخیره سرمایه
capital intensive technique فن تولید سرمایه بر
capital levy مالیات بر سرمایه
capital loss زیان سرمایه
capital market بازار سرمایه
capital value ارزش سرمایه
capital turnover گردش سرمایه
capital stock حجم سرمایه
widening of capital گسترش سرمایه
usance سود سرمایه
unfunded بدون سرمایه
transfer of capital انتقال سرمایه
social capital سرمایه اجتماعی
return on capital بازدهی سرمایه
return of capital بازده سرمایه
reserve fund سرمایه احتیاطی
replacement capital سرمایه جانشینی
replacement capital سرمایه جایگزینی
real capital سرمایه واقعی
working asset سرمایه کار
working capacity سرمایه جاری
yield of capital بازده سرمایه
quantity of capital مقدار سرمایه
physical capital سرمایه غیرپولی
physical capital سرمایه فیزیکی
fluid capital سرمایه سیال
floating capital سرمایه متحرک
flight of capital مهاجرت سرمایه
flight of capital فرار سرمایه
fixed property سرمایه ثابت
fixed capital سرمایه ثابت
financial capital سرمایه مالی
equity investment مشارکت در سرمایه
disinvestment کاهش سرمایه
disinvestment اتلاف سرمایه
consumer capital سرمایه مصرفی
fluid capital سرمایه متحرک
human capital سرمایه انسانی
initial capital سرمایه اولیه
trading capital سرمایه در گردش
operating capital سرمایه در گردش
nominal capital سرمایه اسمی
national capital سرمایه ملی
money capital سرمایه پولی
mobility of capital تحرک سرمایه
liquid capital سرمایه راکد
liquid capital سرمایه نقدی
joint stock سرمایه مشترک
intellectual capital سرمایه فکری
opening capital سرمایه اولیه
constant capital سرمایه ثابت
capital depreciation استهلاک سرمایه
funded موجودی سرمایه
invest سرمایه گذاری
trust fund سرمایه امانی
capitalism سرمایه داری
anti capitalist ضد سرمایه داری
tycoon سرمایه گذارمهم
tycoons سرمایه گذارمهم
accumulation of capital انباشت سرمایه
accumulation of capital تراکم سرمایه
accumulated capital سرمایه متراکم
stock سهام سرمایه
stocked سهام سرمایه
fund موجودی سرمایه
invest سرمایه گذاشتن
invested سرمایه گذاری
capitalism سرمایه گرایی
investing سرمایه گذاشتن
finance سرمایه گذاری
invests سرمایه گذاری
invests سرمایه گذاشتن
enterprises سرمایه گذاری
enterprise سرمایه گذاری
financing سرمایه گذاری
finances سرمایه گذاری
investment سرمایه گذاری
investments سرمایه گذاری
invested سرمایه گذاشتن
investing سرمایه گذاری
financed سرمایه گذاری
capital construction ساختمان سرمایه
capital cost هزینه سرمایه
capital accumulation انباشت سرمایه
capital accumulation تراکم سرمایه
capital agglomeration تجمع سرمایه
working capital سرمایه در گردش
capital appropiation تخصیص سرمایه
capital consuming سرمایه طلب
capital asset سرمایه ثابت
cost of capital هزینه سرمایه
investors سرمایه گذار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com