English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
net investment سرمایه گذاری خالص
Search result with all words
net fixed investment سرمایه گذاری ثابت خالص
net foreign investment خالص سرمایه گذاری خارجی
Other Matches
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
invests سرمایه گذاری
finance سرمایه گذاری
investing سرمایه گذاری
invested سرمایه گذاری
invest سرمایه گذاری
financed سرمایه گذاری
investments سرمایه گذاری
enterprise سرمایه گذاری
enterprises سرمایه گذاری
investment سرمایه گذاری
capitalization سرمایه گذاری
finances سرمایه گذاری
financing سرمایه گذاری
overinvestment سرمایه گذاری بیش از حد
primary investment سرمایه گذاری اولیه
yield of invested capital بازده سرمایه گذاری
propensity to invest گرایش به سرمایه گذاری
social investment سرمایه گذاری اجتماعی
opportunity to invest فرصت سرمایه گذاری
rate of investment نرخ سرمایه گذاری
reinvestment سرمایه گذاری مجدد
over investment سرمایه گذاری بیش از حد
financial investment سرمایه گذاری مالی
replacement investment سرمایه گذاری جانشینی
share holding سرمایه گذاری در سهام
fund سرمایه گذاری کردن
investment mulliplier ضریب سرمایه گذاری
investment institutions موسسات سرمایه گذاری
investment function تابع سرمایه گذاری
investment cost هزینه سرمایه گذاری
investment banks بانکهای سرمایه گذاری
industrial investment سرمایه گذاری صنعتی
gross investment سرمایه گذاری ناخالص
foreign investment سرمایه گذاری خارجی
investment opportunities امکانات سرمایه گذاری
investment plan برنامه سرمایه گذاری
joint adventure سرمایه گذاری مشترک
investing سرمایه گذاری کردن
funded سرمایه گذاری کردن
invest سرمایه گذاری کردن
invested سرمایه گذاری کردن
induced investment سرمایه گذاری القائی
invests سرمایه گذاری کردن
national investment سرمایه گذاری ملی
malinvestment سرمایه گذاری نامناسب
joint venture سرمایه گذاری مشترک
fixed investment سرمایه گذاری ثابت
actual investment سرمایه گذاری واقعی
capital outlay ارزش سرمایه گذاری
autonomous investment سرمایه گذاری مستقل
real investment سرمایه گذاری واقعی
capital investment سرمایه گذاری ثابت
capital output ratio ضریب سرمایه گذاری
deposits سرمایه گذاری کردن
deposit سرمایه گذاری کردن
capital program برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
holding company شرکت در سرمایه گذاری درسهام
investment multiplier ضریب فزاینده سرمایه گذاری
intended investment سرمایه گذاری مورد انتظار
holding company شرکت سرمایه گذاری درسهام
marginal efficiency of investment کارائی نهائی سرمایه گذاری
international investment سرمایه گذاری بین المللی
useful life of an investment عمر مفیع یک سرمایه گذاری
deeping of capital پایه گذاری اساسی سرمایه
investiture سرمایه گذاری دادن امتیاز
investitures سرمایه گذاری دادن امتیاز
overcapitalize بیش از حد سرمایه گذاری کردن
investment in human capital سرمایه گذاری در نیروی انسانی
investment مبلغ سرمایه گذاری شده
marginal return of investment بازدهی نهائی سرمایه گذاری
marginal propensity to invest میل نهائی به سرمایه گذاری
investments مبلغ سرمایه گذاری شده
margin efficiency of investment بازده نهایی سرمایه گذاری
recapitalize سرمایه گذاری مجدد کردن
outlay مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
planned investment سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
don't put all your eggs in one basket <idiom> [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
capitalized value درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
marginal efficiency of investment schedu نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
investments مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investment مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
To put money into somethings. درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
induced investment سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pool ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
over capitalised براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
financiers سرمایه دار سرمایه گذار
financier سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
net death rate نرخ خالص مرگ و میر اهنگ خالص مرگ و میر
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marginal utility of capital مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
public روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
aquapura اب خالص
paticular خالص
sheer خالص
nets خالص
nett خالص
net خالص
inalienable <adj.> خالص
downright خالص
simon pure خالص
absolute خالص
purer خالص
absolutes خالص
inevitable <adj.> خالص
spiritous خالص
absolute <adj.> خالص
pure خالص
genuine خالص
unmixed خالص
indispensable <adj.> خالص
veridical خالص
unadulterated خالص
virginal خالص
unalterable <adj.> خالص
heartfelt خالص
cleans خالص
cleanest خالص
purest خالص
unalienable <adj.> خالص
cleaned خالص
clean خالص
grain alcohol الکل خالص
net profit سود خالص
net productivity تولید خالص
hellene یونانی خالص
net product محصول خالص
equity capital دارائی خالص
full blood نژاد خالص
he was neat بی ماسه خالص
net price قیمت خالص
net output تولید خالص
refines خالص کردن
net price ارزش خالص
net benefits منافع خالص
net asset دارائی خالص
resultant acceleration شتاب خالص
net acceleration شتاب خالص
neat size اندازه خالص
refine خالص کردن
neatness خالص بودن
net net worth ارزش خالص
clear خالص کردن
net income درامد خالص
resutant force نیروی خالص
resutant نیروی خالص
net force نیروی خالص
carbon ذغال خالص
net cash نقدی خالص
net exports خالص صادرات
net debt بدهی خالص
pure shear برش خالص
proof spirit الکل خالص
solid قوی خالص
chaste خالص ومهذب
perfect loss زیان خالص
circular bending خمش خالص
pure wool پشم خالص
clears خالص کردن
clearest خالص کردن
clearer خالص کردن
net yield بازده خالص
net work کار خالص
limpid روشن خالص
equity دارائی خالص
pure color رنگ خالص
pure bending خمش خالص
pure strategy استراتژی خالص
pure profit سود خالص
pure tones صداهای خالص
pure monopoly انحصار خالص
purification خالص سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com