Total search result: 202 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
investiture |
سرمایه گذاری دادن امتیاز |
investitures |
سرمایه گذاری دادن امتیاز |
|
|
Other Matches |
|
residential investments |
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی |
acceleration principle |
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید |
desired investment |
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر |
overcapitalization |
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی |
cooperative scorer |
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک |
unintended investment |
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده |
supply price of capital |
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری |
liquidity trap |
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند |
disinvestment |
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری |
multiplier principle |
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد |
handicap |
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان |
handicaps |
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان |
investment |
سرمایه گذاری |
financed |
سرمایه گذاری |
invested |
سرمایه گذاری |
enterprises |
سرمایه گذاری |
finance |
سرمایه گذاری |
invest |
سرمایه گذاری |
enterprise |
سرمایه گذاری |
finances |
سرمایه گذاری |
invests |
سرمایه گذاری |
capitalization |
سرمایه گذاری |
investments |
سرمایه گذاری |
financing |
سرمایه گذاری |
investing |
سرمایه گذاری |
investment cost |
هزینه سرمایه گذاری |
capital outlay |
ارزش سرمایه گذاری |
national investment |
سرمایه گذاری ملی |
capital output ratio |
ضریب سرمایه گذاری |
invest |
سرمایه گذاری کردن |
investment function |
تابع سرمایه گذاری |
investment banks |
بانکهای سرمایه گذاری |
reinvestment |
سرمایه گذاری مجدد |
investing |
سرمایه گذاری کردن |
replacement investment |
سرمایه گذاری جانشینی |
funded |
سرمایه گذاری کردن |
invests |
سرمایه گذاری کردن |
social investment |
سرمایه گذاری اجتماعی |
invested |
سرمایه گذاری کردن |
net investment |
سرمایه گذاری خالص |
rate of investment |
نرخ سرمایه گذاری |
gross investment |
سرمایه گذاری ناخالص |
joint venture |
سرمایه گذاری مشترک |
overinvestment |
سرمایه گذاری بیش از حد |
actual investment |
سرمایه گذاری واقعی |
yield of invested capital |
بازده سرمایه گذاری |
real investment |
سرمایه گذاری واقعی |
industrial investment |
سرمایه گذاری صنعتی |
joint adventure |
سرمایه گذاری مشترک |
autonomous investment |
سرمایه گذاری مستقل |
foreign investment |
سرمایه گذاری خارجی |
over investment |
سرمایه گذاری بیش از حد |
opportunity to invest |
فرصت سرمایه گذاری |
primary investment |
سرمایه گذاری اولیه |
fixed investment |
سرمایه گذاری ثابت |
malinvestment |
سرمایه گذاری نامناسب |
induced investment |
سرمایه گذاری القائی |
share holding |
سرمایه گذاری در سهام |
investment institutions |
موسسات سرمایه گذاری |
investment mulliplier |
ضریب سرمایه گذاری |
capital investment |
سرمایه گذاری ثابت |
deposits |
سرمایه گذاری کردن |
deposit |
سرمایه گذاری کردن |
financial investment |
سرمایه گذاری مالی |
investment plan |
برنامه سرمایه گذاری |
investment opportunities |
امکانات سرمایه گذاری |
fund |
سرمایه گذاری کردن |
propensity to invest |
گرایش به سرمایه گذاری |
capital program |
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه |
net foreign investment |
خالص سرمایه گذاری خارجی |
investment in human capital |
سرمایه گذاری در نیروی انسانی |
net fixed investment |
سرمایه گذاری ثابت خالص |
overcapitalize |
بیش از حد سرمایه گذاری کردن |
investment multiplier |
ضریب فزاینده سرمایه گذاری |
marginal return of investment |
بازدهی نهائی سرمایه گذاری |
marginal efficiency of investment |
کارائی نهائی سرمایه گذاری |
marginal propensity to invest |
میل نهائی به سرمایه گذاری |
margin efficiency of investment |
بازده نهایی سرمایه گذاری |
investment |
مبلغ سرمایه گذاری شده |
recapitalize |
سرمایه گذاری مجدد کردن |
deeping of capital |
پایه گذاری اساسی سرمایه |
holding company |
شرکت در سرمایه گذاری درسهام |
holding company |
شرکت سرمایه گذاری درسهام |
international investment |
سرمایه گذاری بین المللی |
investments |
مبلغ سرمایه گذاری شده |
useful life of an investment |
عمر مفیع یک سرمایه گذاری |
intended investment |
سرمایه گذاری مورد انتظار |
don't put all your eggs in one basket <idiom> |
[تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن] |
marginal efficiency of investment schedu |
نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری |
capitalized value |
درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال |
planned investment |
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده |
outlay |
مبلغ سرمایه گذاری شده خرج |
To put money into somethings. |
درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن ) |
investments |
مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری |
investment |
مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری |
induced investment |
سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد |
plow back |
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن |
crowding out effect |
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود |
acceleration principle |
براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I |
pools |
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن |
pooled |
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن |
pool |
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن |
submarginal land |
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند |
joint venture |
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک |
oddest |
امتیاز دادن |
odder |
امتیاز دادن |
awarding of points |
امتیاز دادن |
odd |
امتیاز دادن |
handicaps |
امتیاز دادن اشکال |
handicap |
امتیاز دادن اشکال |
lincense |
اجازه یا پروانه یا امتیاز دادن به |
wipe out |
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد |
lodd of down |
از دست دادن امتیاز فرود به علت پنالتی |
recapitalize |
ترکیب سرمایه شرکتی راتغییر دادن |
try |
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف |
tries |
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف |
point after touchdown |
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان] |
overtime |
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز |
par in |
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده |
handicaps |
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی |
handicap |
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی |
goal light |
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار |
paces |
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او |
paced |
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او |
pace |
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او |
over capitalised |
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن |
capital stock |
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود |
capital consumption allowance |
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه |
refinance |
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن |
refinanced |
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن |
refinances |
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن |
refinancing |
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن |
capitalization |
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه |
financier |
سرمایه دار سرمایه گذار |
financiers |
سرمایه دار سرمایه گذار |
capital gain |
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته |
capitalism |
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری |
rugby point |
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه |
redesignate |
اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها |
collapse capitalism |
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری |
registered capital |
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده |
marginal utility of capital |
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه |
punctuation marks |
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری |
punctuation mark |
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری |
marxist economics |
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد |
cobb doglas production function |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
badminton |
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان |
public |
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند |
fuze |
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن |
fuzing |
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن |
reduce |
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن |
reducing |
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن |
reduces |
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن |
distinctions |
امتیاز |
distinction |
امتیاز |
ad |
امتیاز |
pre-eminence |
امتیاز |
plus |
امتیاز |
advantage |
امتیاز |
scoreline |
خط امتیاز |
credits |
امتیاز |
pas |
امتیاز |
franchise |
امتیاز |
francs |
امتیاز |
franc |
امتیاز |
pre eminence |
امتیاز |
credit |
امتیاز |
scorelines |
خط امتیاز |
ads |
امتیاز |
prominence |
امتیاز |
prominency |
امتیاز |
royalties |
حق امتیاز |
royalty |
حق امتیاز |
crediting |
امتیاز |
leases |
امتیاز |
credited |
امتیاز |
lease |
امتیاز |
upper hand |
امتیاز |
act of grace |
امتیاز |
privilege |
امتیاز |
priviege |
امتیاز |
franchises |
امتیاز |
concession |
امتیاز |
exclusiveness |
امتیاز |
licence |
امتیاز |
run |
یک امتیاز |
runs |
یک امتیاز |
point |
امتیاز |
game bird |
یک امتیاز |
score |
امتیاز |
concessions |
امتیاز |
scored |
امتیاز |
scores |
امتیاز |
rectum |
امتیاز |
rectums |
امتیاز |
scoreless |
بی امتیاز |
licenses |
امتیاز |
licences |
امتیاز |
charters |
امتیاز |
chartering |
امتیاز |