Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
motor vehicle passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
car passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
Other Matches
four by two
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
man
سرنشین
mans
سرنشین
manned
سرنشین دار
crewed
جاشو سرنشین
crewing
جاشو سرنشین
crews
جاشو سرنشین
soling
قایق با 3 سرنشین
unmanned
بدون سرنشین
unmaned
بدون سرنشین
crew
جاشو سرنشین
unmanned aircraft
هواپیمای بدون سرنشین
man
قرار دادن سرنشین
mans
قرار دادن سرنشین
directors
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
director
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
trapoze
سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
vehicles
خودرو
motor vehicle
خودرو
automobiles
خودرو
automobile
خودرو
self propelling
خودرو
self propelled
خودرو
self grown
خودرو
self driven
خودرو
adventive
خودرو
automotive
خودرو
locomobile
خودرو
four by four
خودرو 4 در 4
vehicle
خودرو
autos
:خودرو
auto
:خودرو
deep jeep
خودرو زیرابی
personnel carrier
خودرو نفربر
propeller shaft
گاردان خودرو
scout car
خودرو دیده ور
bumper bar
سپر خودرو
escalator
پلکان خودرو
motor vehicle
خودرو موتوری
motorcar
خودرو سواری
locomobile
گردونه خودرو
moving staircase
پلکان خودرو
liftruck
خودرو بالابر
moving stairway
پلکان خودرو
drive screw
پیچ خودرو
to use the car
با خودرو رفتن
tank transporter
خودرو مازتانک بر
tank vehicle
خودرو تانکر
tank vehicle
خودرو تانکرسوخت
to ride in the car
با خودرو رفتن
truck vehicle
خودرو نظامی
to turn
[to turn off]
[to make a turn]
پیچیدن
[با خودرو]
wildwood
جنگل خودرو
propeller
گاردان خودرو
escalator
پلکان خودرو
escalators
پلکان خودرو
automobile
ماشین خودرو
ammunition carrier
خودرو مهمات کش
weedy
هرز خودرو
automobiles
ماشین خودرو
motor car
گردونه خودرو
motor cars
گردونه خودرو
caterpillar truck
خودرو هزارپا
vehicular
مربوط به خودرو
chasis
شاسی خودرو
trunk
[American E]
صندوق چمدان
[خودرو]
payloads
بازده خودرو یا دستگاه
cross bar wrench
آچار چرخ خودرو
dimmed headlights
[lights]
[American English]
نور پایین
[خودرو]
low beams
[beam light]
[American English]
نور پایین
[خودرو]
moving stairs
{pl}
پلکان های خودرو
unladen weight
وزن ناخالص خودرو
unladen weight
وزن کامل خودرو
moving stairways
پلکان های خودرو
moving staircases
پلکان های خودرو
escalators
پلکان های خودرو
wheel brace
آچار چرخ خودرو
dipped headlights
[lights]
[British English]
نور پایین
[خودرو]
signal
علامت راهنمای خودرو
signaled
علامت راهنمای خودرو
upper beam headlights
نور بالا
[در خودرو]
signalled
علامت راهنمای خودرو
payload
بازده خودرو یا دستگاه
[spider-type]
lug wrench
[American E]
آچار چرخ خودرو
high beam
[American English]
نور بالا
[در خودرو]
wheel wrench
آچار چرخ خودرو
dipped beams
[beam light]
[British English]
نور پایین
[خودرو]
windshield
شیشه جلو خودرو
windshields
شیشه جلو خودرو
full beam
نور بالا
[در خودرو]
technical inspection
معاینه فنی
[خودرو]
loading list
لیست بارگیری خودرو
loading plan
طرح بارگیری خودرو
oil pan
جعبه کارتر خودرو
propeller joint
چهارشاخه گاردان خودرو
lift truck
خودرو دارای جرثقیل
combat tire
تایر جنگی خودرو
high gear
دنده قوی خودرو
rollover
چپ شدن خودرو یاوسیله
boot
[British E]
صندوق چمدان
[خودرو]
short wheel
خودرو شاسی کوتاه
full tracked
خودرو تمام شنی
suspension wheel
چرخ تعلیق خودرو
to go for a spin
با خودرو گردش کوتاهی کردن
to go into the ditch
با خودرو به خندق جاده رفتن
curb weight
وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
to leave on
روشن گذاشتن
[موتور یا خودرو]
endgate
درب عقب
[خودرو شناسی]
motor vehicle passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
ride
[American E]
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
Carpool
هم سفری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
car passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
to get a lift with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a ride with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a lift from somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
dome light
چراغ بالای طاق خودرو
six by four
خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
six by six
خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
travelling crane
جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
mileage
مسافت طی شده به وسیله خودرو
wilding
گیاه یا میوه خودرو وحشی
automotive
مربوط به وسایل نقلیه خودرو
motor transport
حمل ونقل به وسیله خودرو
fast shuttle
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
gradeability
قابلیت عبور خودرو از شیبها
laden weight
وزن کلی خودرو با بار
less than carload
وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
compass course
مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
She swerved sharply to avoid hitting a dog.
او
[زن]
ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
choked
خفه کردن ساسات خودرو چوک
to swerve a car
<idiom>
با خودرو ویراژ دادن
[اصطلاح روزمره]
chokes
خفه کردن ساسات خودرو چوک
domes
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
dome
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
choke
خفه کردن ساسات خودرو چوک
tank recovery vehicle
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
skate mount
پایه دوار مسلسل روی خودرو
half track
خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
tracklaying
زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
trailer brake system
دستگاه ترمز تریلر
[فناری خودرو]
straddle truck
نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
crashing
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
parking
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
panel truck
یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
to start
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
crashes
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
fifth wheel
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
maximum gradeability
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
trailers
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
trailer
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
center disc
[disk wheel]
دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش
[ فناوری خودرو]
four by four
خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
crash
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
unprompted
ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
speedograph
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
black box
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
trucked
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
truck
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
tachograph
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
trucking
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucks
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
vehicle used for migrant-smuggling operations
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
The motor vehicle is covered by theft insurance.
این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
stages
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
mileage on departure
[arrival]
اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت
[ورود]
خودرو
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
He lost control of the car and swerved towards a tree.
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
bulk petroleum conversion kit
جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
tailgate party
[American E]
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی
[در آمریکا]
droned
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
embarked
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
flotation
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
suspensions
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
motor march
راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
wildling
گیاه وحشی گیاه خودرو
cargo sling
طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
pace-setters
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
manspace
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
carload shipment
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com