Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
eclat	سروصدا زیاد
Other Matches
slumbrous	بی سروصدا
fussed	سروصدا
zippy	طر سروصدا
stramash	سروصدا
vociferant	پر سروصدا
vociferance	سروصدا
romping	سروصدا
fusses	سروصدا
romp	سروصدا
romped	سروصدا
vociferous	پر سروصدا
romps	سروصدا
slumbery	بی سروصدا
slumberous	بی سروصدا
noise	سروصدا
brabble	سروصدا
blatancy	سروصدا
noises	سروصدا
fussing	سروصدا
fuss	سروصدا
small-town	کم سروصدا
slumb	بی سروصدا
insidiously	بی سروصدا
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
swash	سروصدا جریان اب
rave-ups	مهمانی پر سروصدا
messan	ادم پر سروصدا
clamour	غوغا سروصدا
clamoured	غوغا سروصدا
clamouring	غوغا سروصدا
clamours	غوغا سروصدا
clamor	غوغا سروصدا
bruit	گزارش سروصدا
The noise died down.	سروصدا ها خوابید
rave-up	مهمانی پر سروصدا
high jinks	سروصدا و شادی
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
doodle	فریفتن سروصدا کردن
explosions	بیرون ریزی سروصدا
razzamatazz	سروصدا [اصطلاح روزمره]
carnival [American E]	سروصدا [اصطلاح روزمره]
doodled	فریفتن سروصدا کردن
hell	سروصدا راه انداختن
rave-up	کنسرت پر سروصدا و پرهیجان
hustle and bustle	سروصدا [اصطلاح روزمره]
funfair	سروصدا [اصطلاح روزمره]
rave-ups	کنسرت پر سروصدا و پرهیجان
doodles	فریفتن سروصدا کردن
doodling	فریفتن سروصدا کردن
explosion	بیرون ریزی سروصدا
hoopla	سروصدا [اصطلاح روزمره]
The noise kept me awake .	سروصدا نگذاشت بخوابم
razzmatazz	سروصدا [اصطلاح روزمره]
shivaree	سروصدا [اصطلاح روزمره]
To make a racket.	سروصدا راه انداختن ( جنجال )
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly.	بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
What are those strange noises?	این سروصدا های عجیب وغریب چیست ؟
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
copious	زیاد
rife	زیاد
highly	زیاد
extortionary	زیاد
not a lettle	زیاد
muckle	زیاد
widely	زیاد
many	زیاد
mickle or muckle	زیاد
late	زیاد
greatest	زیاد
great-	زیاد
great	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
mickle	زیاد
fulsome	زیاد
too	زیاد
effusively	زیاد
heartbreak	غم زیاد
wide	زیاد
greatly	زیاد
excessive	زیاد
profusely	زیاد
plethoric	زیاد
vastly	زیاد
plaguily	زیاد
too much	زیاد
supererogatory	زیاد
profoundly	زیاد
very	زیاد
extensive	زیاد
wider	زیاد
widest	زیاد
over and above	زیاد
intense	زیاد
superabundant	زیاد
much	زیاد
ranksack	زیاد
populous	زیاد
squeamishly	زیاد
overly	زیاد
squeamishness	زیاد
numerous	زیاد
heavily	زیاد
to a large extent	زیاد
extortionate	زیاد
thickest	زیاد
in quantities	زیاد
thick	زیاد
egregiously	زیاد
intensely	زیاد
high	زیاد
in excess	زیاد
intensively	زیاد
immoderate	زیاد
tremendously	زیاد
outrageously	زیاد
generous	زیاد
mortally	زیاد
thicker	زیاد
large adv	زیاد
highest	زیاد
overmuch	زیاد
no end of	زیاد
highs	زیاد
immane	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
glaring	زیاد
swingeing	زیاد
heart break	غم زیاد
hugely	زیاد
over ripe	زیاد رسیده
fervidness	گرمی زیاد
overrider	حق دلالی زیاد
over issue	زیاد انتشاردادن
diuresis	ادرار زیاد
excessive love	دوستی زیاد
multiplying	زیاد شدن
multiply	زیاد شدن
overblown steel	فولاد با دم زیاد
overload	زیاد پر کردن
torrid	زیاد گرم
lots	خیلی زیاد
overdrssed	زیاد اراسته
overlabour	زیاد کارکردن
scrupulousy	بادقت زیاد
oodles	خیلی زیاد
high pressure	فشار زیاد
excessive eating	خوردن زیاد
overbusy	زیاد مشغول
overloads	زیاد پر کردن
overmoke	زیاد سیگارکشیدن
overloaded	زیاد پر کردن
overburdensome	زیاد سنگین
multiplies	زیاد شدن
high precison	دقت زیاد
overstock	زیاد پر کردن
heightening	زیاد کردن
heightened	زیاد کردن
floridly	با ارایش زیاد
frequent visiting	دیدنی زیاد
heighten	زیاد کردن
punctiliousness	دقت زیاد
queazy	زیاد دقیق
quick wit	هوش زیاد
quillet	دقت زیاد
full tilt	باسرعت زیاد
rapturously	با شعف زیاد
high altitude	از ارتفاع زیاد
furor	خشم زیاد
grnish	زیاد کردن
heavy poll	رایهای زیاد
h.f.	بسامد زیاد
heightens	زیاد کردن
prosternation	ضعف زیاد
prosternation	سستی زیاد
overvoltage	فشار زیاد
overwrite	زیاد نوشتن
raff	خیلی زیاد
particularity	دقت زیاد
exquisite taste	سلیقه زیاد
high altitude	ارتفاع زیاد
exuberantly	بفراوانی زیاد
polymathy	دانش زیاد
fervidity	گرمی زیاد
polyphagia	اشتهای زیاد
finicality	خودارایی زیاد
polyuria	ادرار زیاد
pretentiously	با ادعای زیاد
pretentiousness	ادعایی زیاد
profound interest	دلبستگی زیاد
profuse of gilfts	زیاد بخشنده
multiplied	زیاد شدن
over estimate	زیاد براوردکردن
hell-bent	زیاد خمیده
left over	زیاد امده
latifundia	املاک زیاد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com