English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
truckline سرویس باربری
Other Matches
broadband ISDN سرویس ارسال داده سریع که به داده و صوت اجازه ارسال در یک شبکه گسترده میدهد در حال حاضر سیستمهای Asynchronous Transfer Mode Multimegabit Data Services دو نوع از این سرویس هستند
let سرویس خطا سرویس بد
lets سرویس خطا سرویس بد
letting سرویس خطا سرویس بد
lob serve سرویس قوسدار بلند سرویس هوایی قوسدار
freight باربری
porterage باربری
material handling bridge پل باربری
fault خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faulted خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faults خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
slinging حلقه باربری
goods train قطار باربری
goods trains قطار باربری
porterage مخارج باربری
sling حلقه باربری
load capacity فرفیت باربری
portage مخارج باربری
cartage باربری باگاری
carrying vessel کشتی باربری
burthen باربری برگردان
beast of burden حیوان باربری
handing charge هزینه باربری
airfreight باربری هوایی
carriage costs هزینه باربری
load carring capacity فرفیت باربری
slings حلقه باربری
attack cargo ship ناو باربری تهاجمی
trucks واگن روباز چرخ باربری
california bearing ratio توان باربری نسبی کالیفرنیا
trucking واگن روباز چرخ باربری
trucked واگن روباز چرخ باربری
truck واگن روباز چرخ باربری
broad shoulders نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
dead carriage کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
freight tonne فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
outside porter باربری که بنه مسافران را ازایستگاه راه اهن بیرون میبرد
limit state of failure حالت حدی که برای ان حداکثرفرفیت باربری حاصل شده باشد
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
carriages بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
service سرویس
medical response dog سگ سرویس
after sales service سرویس
service dog سگ سرویس
assistance dog سگ سرویس
serviced سرویس
in خط سرویس
in- خط سرویس
centermark خط سرویس
service line خط سرویس
underhand service سرویس ساده
kick serve سرویس پیچشی
let سرویس خطا
lets سرویس خطا
hand out خطای سرویس
after sales service سرویس خدماتی
service بنگاه سرویس
service سرویس کردن
backcourt پشت خط سرویس
american twist سرویس چرخشی
information service سرویس اطلاعاتی
air line سرویس هوایی
serviced بنگاه سرویس
aditional service سرویس اضافی
serviced سرویس کردن
letting سرویس خطا
half court زمین سرویس
lubritorium چاله سرویس
cooking set سرویس پخت و پز
service stairs پلکان سرویس
service area منطقه سرویس
cannon balls سرویس چکشی
cannon ball سرویس چکشی
service over خطای سرویس
ace امتیاز سرویس
aces امتیاز سرویس
service echelon ردههای سرویس
windmill service سرویس چکشی
sevice kick ضربه سرویس
side out خطای سرویس
telephone service سرویس تلفن
short service line خط سرویس کوتاه
back boundary line محوطه پشت خط سرویس
out- نوبت سرویس اسکواش
outed دریافت کننده سرویس
dow jones/retrieval service سرویس خبری دو جونز
out نوبت سرویس اسکواش
out دریافت کننده سرویس
wide area telephone service سرویس تلفنی گسترده
servicing سرویس کردن خودروها
field service پشتیبانی سرویس رزمی
side out خراب کردن سرویس
out of hand serve سرویس پایین دست
customer service technician تکنسین سرویس مشتری
cumpuserve سرویس اطلاعاتی کامپیوتر
hand in سمت زمین سرویس
communications server سرویس دهنده مخابراتی
change of service تعویض سرویس والیبال
duplicate service سرویس خدماتی دوبله
outed نوبت سرویس اسکواش
hook service سرویس برگردان والیبال
odd court زمین سرویس سمت چپ
infrastructure ساختار یا سرویس ابتدایی
railroad service سرویس راه اهن
intelligent building [ساختمانی با سرویس هوشمند]
bibliographic retrieval service سرویس بازیابی کتابشناسی
out- دریافت کننده سرویس
on line information service سرویس اطلاعاتی مستقیم
tea services سرویس چای خوری
tea service سرویس چای خوری
tea sets سرویس چای خوری
tea set سرویس چای خوری
left court زمین سرویس سمت چپ
service charge سرویس مهمانخانه وغیره
service ace امتیاز سرویس تنیس
in side سمت سرویس زمین
service court محل فرود سرویس
interrupt serrice routine روال سرویس وقفه
right court زمین سرویس سمت راست
in side سمت سرویس زمین اسکواش
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
hand out حریف دریافت کننده سرویس
half court قسمت سرویس زمین تنیس
service court محل فرود سرویس اسکواش
Service Included سرویس حساب شده است.
hand out خراب کردن سرویس اسکواش
hand in سمت زمین سرویس اسکواش
no-man's land منطقه بین خط سرویس و خط پایانی
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
replenishing سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
replenishes سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
supplied تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
replenished سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
replenish سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
army service area منطقه سرویس نیروی زمینی
supply تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supplying تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
prestel سرویس متن تجاری تصویری در انگلستان
self-service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
Is service included? آیا سرویس حساب شده است؟
down خطای سرویس توپ خارج از بازی
deuce court زمین سرویس سمت راست تنیس
self service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
cadged محکم کردن باربری کردن
cadge محکم کردن باربری کردن
cadging محکم کردن باربری کردن
cadges محکم کردن باربری کردن
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
travel agent بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agents بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
America Online بزرگترین تامین کننده سرویس اینترنت در جهان
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
replacement bus service سرویس جایگزین رفت و آمد [حمل و نقل]
replacement service سرویس جایگزین رفت و آمد [حمل و نقل]
toss a coin for choice of service of cou شیریاخط اول بازی جهت تعیین سرویس والیبال
thirds شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
principals قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
third شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
principal قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
bundling دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundle دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
serviced توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
bundles دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
throw باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
name کامپیوتری در اینترنت که حاوی سرویس نام میدان است به سایر کامپیوترها
names کامپیوتری در اینترنت که حاوی سرویس نام میدان است به سایر کامپیوترها
telesoftware نرم افزاری که سرویس را از داده تصویری یا متن راه دور می گیرد
teleinformatic services هر وسیلهای مثل تلکس , رونوشت که از ارتباطات راه دور سرویس می گیرد
bay یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
throwing باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
dialup سرویس اطلاعات onlineکه باشماره گیری کامپیوترمرکزی قابل دستیابی است
throws باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
dial up service سرویس اطلاعات onlineکه باشماره گیری کامپیوترمرکزی قابل دستیابی است
voicing سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
public سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
voices سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voice سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
floater هواپیمای بدون موتور سرویس ارام والیبال توپ باحرکت کند در هوا
heaping مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaps مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
host computer کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
heap مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
host computers کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
priorities ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
controlled airspace قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
priority ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
railroad tranportation بارکشی راه اهن باربری راه اهن
to make a complaint [about] شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
subscriber 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
dow jones information service سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
subscribes افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribe افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribed افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribing افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribers 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
alerting service قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com