Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
medium lampholder
سرپیچ معمولی
Search result with all words
admedium lampholder
سرپیچ بزرگتر از معمولی
standard lamp holder
سرپیچ معمولی لامپ
Other Matches
lamp holder plug
سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
screw bolt
سرپیچ
apex
سرپیچ
three-pin socket
[سرپیچ سه سر]
apexes
سرپیچ
corner
سرپیچ
cornering
سرپیچ
corners
سرپیچ
die
سرپیچ
intractable
سرپیچ
lamp socket
سرپیچ
pedestals
سرپیچ
pedestal
سرپیچ
sockets
سرپیچ
socket
سرپیچ
lampholder
سرپیچ لامپ
holders
ترمینال سرپیچ
angle socket
سرپیچ عمودی
mogul lampholder
سرپیچ ترکی
contumacious
سرپیچ متمرد
keyless lamp socket
[سرپیچ بی کلید]
socket
[سرپیچ خانه]
lamp holder
سرپیچ لامپ
bulb socket
سرپیچ لامپ
sockets
سرپیچ خانه
candelabra lampholder
سرپیچ شمعدانی
holder
ترمینال سرپیچ
hosel
سرپیچ چوگان گلف
current tap
سرپیچ دوشاخه خور
sockets
سرپیچ کاسه چشم
socket
[در حدقه یا سرپیچ قرار دادن]
light water
اب معمولی
open cheque
چک معمولی
standard
معمولی
routines
معمولی
routinely
معمولی
routine
معمولی
conventional
معمولی
ordinary
معمولی
standards
معمولی
ferial
معمولی
longhand
خط معمولی
copybook
معمولی
faceless
معمولی
wonted
معمولی
run-of-the-mill
<idiom>
معمولی
received
معمولی
usu
معمولی
normal
معمولی
typical
<adj.>
بافت معمولی
street virus
ویروس معمولی
the a merchant
سوداگر معمولی
white mulatto
توت معمولی
single precision
با دقت معمولی
ethyl alcohol
الکل معمولی
commonplace
معمولی مبتذل
banal
مبتذل معمولی
common whipping
بست معمولی
common link
حلقه معمولی
civil time
ساعت معمولی
charge hand
کارگر معمولی
rudas
پست معمولی
American bond
آجرچینی معمولی
ap seogi
ایستادن معمولی
ethanol
الکل معمولی
standard trench
سنگر معمولی
man in the street
فرد معمولی
ornary
عادی معمولی
ordinary share
سهام معمولی
nonstandard
غیر معمولی
normal good
کالای معمولی
normal interval
فاصله معمولی صف
normal permeability
نفوذپذیری معمولی
unselected clay
خاک رس معمولی
ordinary clay
خاک رس معمولی
ordinal type
نوع معمولی
ornery
عادی معمولی
piper nigrum
فلفل معمولی
standard motor
موتور معمولی
standard gauge
اندازه معمولی
general cargo
کالای معمولی
standard brick
اجر معمولی
hepatica
غافث معمولی
standard bar
میله معمولی
rock brake
بسفایج معمولی
ranko
سرباز معمولی
procedure message
پیام معمولی
plain concrete
بتن معمولی
onery
عادی معمولی
meaner
پست معمولی
general
معمولی و نه مخصوص
standards
طبیعی یا معمولی
everyday
معمولی مبتذل
undressing
جامه معمولی
undresses
جامه معمولی
undress
جامه معمولی
commonest
معمولی متعارفی
complement
تعارفات معمولی
workaday
معمولی عادی
standard
طبیعی یا معمولی
complemented
تعارفات معمولی
complementing
تعارفات معمولی
commoners
معمولی متعارفی
normal
عادی معمولی
generals
کلی معمولی
complements
تعارفات معمولی
mass concrete
بتن معمولی
ambient
پس زمینه معمولی
wrought iron
اهن معمولی
general
کلی معمولی
irregular
غیر معمولی
mulberries
توت معمولی
generals
معمولی و نه مخصوص
mean
پست معمولی
mulberry
توت معمولی
meanest
پست معمولی
common
معمولی متعارفی
walk
گام معمولی اسب
light hydrogen
هیدروژن سبک یا معمولی
standard size whole brick
اجر فشاری معمولی
standard rain gage
باران سنج معمولی
route
راه جریان معمولی
fencing measure
فاصله معمولی دو شمشیرباز
milkwort
پلی گالای معمولی
normal sulphation of battery
سولفاتی شدن معمولی
bracket
حالت معمولی کروشه
normal magnetization curve
خم مغناطیس پذیری معمولی
chamomile
بابونه معمولی یامعطر
stake driver
بوتیمار معمولی امریکایی
normal charge
خرج معمولی توپ
meadow mushroom
قارچ خوراکی معمولی
well worn
پیش پا افتاده معمولی
martlet
پرستوی معمولی اروپایی
outre
خارج از حدود معمولی
stand
سطح معمولی اب دریا
ordinary grasp
گرفتن میله معمولی
joiner door
درب معمولی ناو
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
conventional
جنگ افزارهای معمولی
common stock
سهام معمولی شرکت
combination grasp
گرفتن معمولی و برعکس
regular weave
[plain]
بافت معمولی و ساده
undersized
کوچکتر ازاندازه معمولی
in normal situations on public roads
در ترافیک معمولی خیابان
walks
گام معمولی اسب
walked
گام معمولی اسب
well-worn
پیش پا افتاده معمولی
conventional milling machine
دستگاه فرز معمولی
head cold
سرماخوردگی معمولی زکام
routes
راه جریان معمولی
l antenna
انتن معمولی رادیو
inverted l antenna
انتن معمولی رادیو
week day
روز معمولی هفته
horseweed
خزه معمولی امریکای شمالی
normalised
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalises
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalising
بصورت عادی و معمولی دراوردن
ordinary least square method
روش حداقل مربعات معمولی
normalize
بصورت عادی و معمولی دراوردن
guttersnipe
نوک دراز یا پاشله معمولی
ordinary differential equation
[ODE]
معادله دیفرانسیل معمولی
[ریاضی]
conventional take off and landing
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
ordinary
پیام معمولی از نظر ارجحیت
deffered maintenance
تعمیر ونگهداری غیر معمولی
It was the usual scene.
صحنه
[موقعیت]
معمولی بود.
fair wear and tear
خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
normalizes
بصورت عادی و معمولی دراوردن
I'd like a shampoo for normal hair.
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
standard egg section
مقطع تخم مرغی شکل معمولی
service ceiling
سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
entremets
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
snail mail
اصط لاح عامیه به پست معمولی
air hardening
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
it is of a normal size
دارای اندازه عادی یا معمولی است
prepares
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
preparing
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepare
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
half
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
Can't you just say hello like a normal person?
نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
name
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
shock wave
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
mufti
جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
shock waves
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
names
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
kilderkin
چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
superspeedway
مسیر مسابقه معمولی 2 در5/2 مایل با کنارههای باشیب تند
quad
چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
gyroplane
نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
quads
چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
office
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
fosse commune
[قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.]
advertorial
تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
man down
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
offices
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
sub woofer
هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
VBScript
مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند,
hold
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
dial up line
خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
holds
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com