Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (3 milliseconds)
English
Persian
sockets
سرپیچ کاسه چشم
Other Matches
lamp holder plug
سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
There are wheels within wheels .
کاسه ای زیر نیم کاسه است
apexes
سرپیچ
intractable
سرپیچ
corner
سرپیچ
cornering
سرپیچ
corners
سرپیچ
three-pin socket
[سرپیچ سه سر]
apex
سرپیچ
screw bolt
سرپیچ
die
سرپیچ
lamp socket
سرپیچ
pedestals
سرپیچ
pedestal
سرپیچ
sockets
سرپیچ
socket
سرپیچ
holder
ترمینال سرپیچ
holders
ترمینال سرپیچ
angle socket
سرپیچ عمودی
bulb socket
سرپیچ لامپ
keyless lamp socket
[سرپیچ بی کلید]
candelabra lampholder
سرپیچ شمعدانی
contumacious
سرپیچ متمرد
mogul lampholder
سرپیچ ترکی
lampholder
سرپیچ لامپ
medium lampholder
سرپیچ معمولی
lamp holder
سرپیچ لامپ
sockets
سرپیچ خانه
socket
[سرپیچ خانه]
current tap
سرپیچ دوشاخه خور
hosel
سرپیچ چوگان گلف
admedium lampholder
سرپیچ بزرگتر از معمولی
standard lamp holder
سرپیچ معمولی لامپ
socket
[در حدقه یا سرپیچ قرار دادن]
calix
کاسه گل
calycle
کاسه گل
calyx
کاسه گل
mazard
کاسه
cupule
کاسه
drinking cup
کاسه
in a lump sum
یک کاسه
messmate
هم کاسه
pappus
کاسه گل
cotyla
کاسه
chalices
کاسه
socket
کاسه
lump sum
یک کاسه
skull
کاسه سر
bowl
کاسه
bowls
کاسه
chalice
کاسه
crania
کاسه سر
lump sums
یک کاسه
sockets
کاسه
cranium
کاسه سر
skulls
کاسه سر
craniums
کاسه سر
parasitism
کاسه لیسی
scutum
کاسه زانو
sealings
کاسه نمدها
patellae
کاسه زانو
turtleback
کاسه پشت
patella
کاسه زانو
scal
کاسه نمد
porringer
کاسه اش خوری
kneecaps
کاسه زانو
lickspittle
کاسه لیس
stuffing box
کاسه نمد
loricate
کاسه دار
oil seal
کاسه نمد
kiss-ass
[American E]
کاسه لیس
kneecap
کاسه زانو
seals
کاسه نمد
cat's paw
کاسه لیس
doormat
کاسه لیس
stooge
کاسه لیس
socket
کاسه چشم
arse-licker
کاسه لیس
ass-kisser
[American E]
کاسه لیس
sockets
کاسه بندگاه
puppet
کاسه لیس
minion
کاسه لیس
lickspittle
کاسه لیس
A bowl hotter than the soup it contains.
<proverb>
کاسه از آش گرمتر.
seal
کاسه نمد
yes-man
کاسه لیس
bootlicker
کاسه لیس
suck-up
کاسه لیس
brown-noser
کاسه لیس
toady
کاسه لیس
fawner
کاسه لیس
socket
کاسه بندگاه
kneepan
کاسه زانو
brainpan
کاسه مغز
cup seal
بوبند کاسه
bowl
کاسه رهنما
glene
کاسه مفصل
husk
غلاف یا کاسه گل
corolla
جام گل کاسه گل
hard shell
کاسه دار
husks
غلاف یا کاسه گل
cranial nerve
عصب کاسه سر
craniography
شرح کاسه سر
glene
کاسه چشم
flower cup
غلاف کاسه گل
eyehole
کاسه چشم
bowls
کاسه رهنما
ball bearing
کاسه ساچمه
eye sockets
کاسه چشم
ball bearings
کاسه ساچمه
knee cap
کاسه زانو
kegler
کاسه ساز
eager beaver
کاسه گرم تر از اش
eye socket
کاسه چشم
dipper stick
کاسه بیل
knee pan
کاسه زانو
stifle bone
کاسه زانوی اسب
They put the blane on him . he was the scapegoat.
کاسه کوزه ها سر اوشکست
toadyism
مداهنه کاسه لیسی
suborbital
زیر کاسه چشمی
She had three bowls of soup.
سه کاسه سوپ خورد
drinking vessel
فرف ابخوری کاسه
consolidated debt
بدهی یک کاسه شده
sound bow
کاسه زنگ اخبار
labyrinth seal
کاسه نمد لایبرنت
calipash
کاسه لاک پشت
carapace
کاسه سنگ پشت
inferior calyx
کاسه پایین افتاده
housemaid's knee
اماس کاسه زانو
patellar
مانند کاسه زانو
patellate
مانند کاسه زانو
porringer
کلاه کاسه مانند
hardshell
کاسه دار سخت
testudineous
مانند کاسه سنگ پشت
To go round hat in hand .
کاسه گدایی بدست گرفتن
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
کاسه گدایی دست گرفتن
My patience is exhausted ( worn out ) .
کاسه صبرم لبریز شده
My patience has run out (is exhausted).
کاسه صبرم لبریز است
incomplete flower
گلی که یکی ازچهارقسمت ان کاسه
postorbital
واقع در پشت کاسه چشم
supra orbital
واقع دربالای کاسه چشم
sycophancy
مفت خوری کاسه لیسی
inferior calyx
کاسه پایین تر از تخم دان
testudinarious
مانند کاسه سنگ پشت
calipee
کاسه زیرین لاک پشت
testudinate
مانند کاسه سنگ پشت
inferior ovary
تخم دان پایین تر از کاسه
on good turn deserves another
کاسه جایی رودکه بازاردقدح
toady
کاسه لیس مداهنه کردن
infraorbital
واقع در زیر کاسه چشم
there are wheels within wheels
زیرکاسه نیم کاسه است
guard
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guarding
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
calipash
قسمت بالای کاسه لاک پشت
memento mori
کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
corona borealis
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
More Catholic than the Pope .
کاسه داغ تر از آش ( دایه مهربانتر ازمادر )
guards
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
coronae borealis
کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
there is something in the wind
کاسهای زیر نیم کاسه است
shell
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shelling
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
To pool resources to gether .
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
shells
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
One good turn deserves another .
کاسه جایی رود که باز آید قدح
belljar
نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
patelliform
مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
cross bones
شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
chevron seal
کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
calyx
طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
leather back
لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
preorbital
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
To sponge on some one .
کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
glenoid fossa or cavity
گودی مفصل کاسه مفصل
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
همان آش است و همان کاسه .
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com