Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
actification
سرکه ریزی
Other Matches
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
vinegar
سرکه
acetum
سرکه
pickle
سرکه
pickles
سرکه
actification
تبدیل به سرکه
french mustard
خردل با سرکه
vinaigrette
بطری سرکه
acetobacter
مخمر سرکه
acetobacter
بچه سرکه
vinegar plant
بچه سرکه
acetic acid
جوهر سرکه
eelworm
کرم سرکه
acetimetry
سرکه سنجی
alegar
سرکه ابجو
acetimeter
سرکه سنج
acetometer
سرکه سنج
aromatic vinegar
محلول سرکه و کافور
rose vinegar
خیسانده گل سرخ در سرکه
acetify
تبدیل به سرکه کردن
acetate
نمک جوهر سرکه
acetic
سرکه مانند ترش
acetification
جوهر سرکه سازی
caster
تنگ کوچک ادویه یا سرکه
castors
:تنگ کوچک ادویه یا سرکه
acetanion
انیون 2O3H2C جوهر سرکه
sourness is the p of vinegar
ترشی خاصیت سرکه است
casters
:تنگ کوچک ادویه یا سرکه
acetated
باجوهر سرکه ترکیب شده
castor
:تنگ کوچک ادویه یا سرکه
acid
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
vinaigrette
سس دارای سرکه و روغن زیتون و ادویه
acids
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
sauerkraut
کلم رنده شده واب پز با سرکه
moulting
پر ریزی موی ریزی
to pickle a person's back
پشت کسیراپس از شلاق زدن نمک و سرکه مالیدن
planning directive
دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning comission
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning factor
معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
simplex method
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
marinades
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
acetolysis
تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
planning guidance
راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
molt
پر ریزی
tininess
ریزی
inpouring
تو ریزی
shrouding
شن ریزی
deplumation
پر ریزی
gravelling
شن ریزی
foundation
پی ریزی
foundation soil
پی ریزی ساختمان
designment
طراح ریزی
fillings
خاک ریزی
fineness
ریزی دانه ها
foundation
پی ریزی اساس
fineness modulus
مدول ریزی
filling
خاک ریزی
green sand molding
قالب ریزی تر
libation
ساغر ریزی
libations
ساغر ریزی
gravelling
سنگ ریزی
egestion
بیرون ریزی
concrete work
بتن ریزی
modelling
طرح ریزی
foundries
چدن ریزی
casting
چدن ریزی
cast iron
چدن ریزی
effusion
برون ریزی
effusions
برون ریزی
landslip
فرو ریزی
outflow
بیرون ریزی
outflows
بیرون ریزی
planning
طرح ریزی
sweat
عرق ریزی
sweating
عرق ریزی
sweats
عرق ریزی
perspiration
عرق ریزی
circumfusion
دور ریزی
chumming
طعمه ریزی
foundry
چدن ریزی
evacuation
برون ریزی
projecting
طرح ریزی
bloodbath
خون ریزی
bloodbaths
خون ریزی
budgeting
بودجه ریزی
planning
<adj.>
برنامه ریزی
landslips
فرو ریزی
grouting
دوغاب ریزی
discharges
برون ریزی
suffusion
زیر ریزی
programming
برنامه ریزی
projections
طرح ریزی
purge
برون ریزی
purged
برون ریزی
purges
برون ریزی
schematization
برنامه ریزی
schematization
طرح ریزی
scheming
طرح ریزی
rip rap
سنگ ریزی
discharge
برون ریزی
retropulsion
درون ریزی
acting out
برون ریزی
projection
طرح ریزی
bellfounding
زنگ ریزی
modeller
طرح ریزی
earthwork
خاک ریزی
managements
برنامه ریزی
management
برنامه ریزی
iron foundry
اهن ریزی
placing concrete
بتن ریزی
minuteness
ریزی ناچیزی
social planning
برنامه ریزی اجتماعی
seedbed
جای تخم ریزی
bloodguiltiness
خون ریزی ناحق
road embankment
خاک ریزی جاده
quantitative programming
برنامه ریزی کمی
salamander
مجرای شمش ریزی
rural planning
برنامه ریزی روستائی
regional planning
برنامه ریزی منطقهای
square away
<idiom>
برنامه ریزی کردن
To lay the foundation.
پی نهادن ( پی ریزی کردن )
type metal
فلز حروف ریزی
transfer molding
قالب ریزی انتقالی
work out
<idiom>
برنامه ریزی کردن
sectoral planning
برنامه ریزی بخشی
adhoc planning
برنامه ریزی روزمره
agricultural planning
برنامه ریزی کشاورزی
system planning
طرح ریزی سیستم
swage
قالب ریزی کردن
stokehold
محل سوخت ریزی
to fill up an excavation
خاک ریزی کردن
bottom pouring plate
صفحه سری ریزی
career planning
طرح ریزی مشاغل
state planning
برنامه ریزی دولتی
rip par in dam slope
سنگ ریزی در شیب سد
quadratic programming
برنامه ریزی غیرخطی
gun metal
فلز توپ ریزی
mold
قالب ریزی کردن
national planning
برنامه ریزی ملی
educational planning
برنامه ریزی اموزشی
optimal planning
برنامه ریزی بهینه
optimal planning
برنامه ریزی مطلوب
overall planning
برنامه ریزی کلی
economic planning
برنامه ریزی اقتصادی
dynamic programming
برنامه ریزی پویا
personnel development
برنامه ریزی استخدامی
embank
خاک ریزی کردن
ex ante
برنامه ریزی شده
imperative planning
برنامه ریزی اجباری
goal programming
برنامه ریزی ارمانی
linear programming
برنامه ریزی خطی
fire planning
طرح ریزی اتش
fineness of lime
نرمی و ریزی اهک
fineness modulus
مدول نرمی و ریزی
macroplanning
برنامه ریزی کلان
fineness modulus
مدول ریزی و نرمی
financial planning
برنامه ریزی مالی
gun bronz
برنز توپ ریزی
planning cycle
دوره برنامه ریزی
discharge of affect
برون ریزی هیجانی
population planning
برنامه ریزی جمعیت
preplanned
طرح ریزی شده
production planning
برنامه ریزی تولید
comprehensive planning
برنامه ریزی جامع
product planning
برنامه ریزی محصولات
centralized planning
برنامه ریزی متمرکز
central planning
برنامه ریزی مرکزی
centeralized planning
برنامه ریزی متمرکز
programming methods
روشهای برنامه ریزی
planning system
نظام برنامه ریزی
planning principles
اصول برنامه ریزی
dietetics
برنامه ریزی غذایی
development planning
برنامه ریزی توسعه
planning horizon
افق برنامه ریزی
planning horizon
مدت برنامه ریزی
curriculum development
برنامه ریزی درسی
corporate planning
برنامه ریزی شرکت
contract scheduling
برنامه ریزی قرارداد
consolidated planning
برنامه ریزی تلفیقی
planning model
الگوی برنامه ریزی
projectable
قابل طرح ریزی
plots
طرح ریزی کردن
metals
: سنگ ریزی کردن
metal
: سنگ ریزی کردن
ballast
شن ریزی مصالح شکسته
timing
برنامه ریزی زمانی
found
قالب ریزی کردن
founds
قالب ریزی کردن
contrive
طرح ریزی کردن
contrived
طرح ریزی کردن
contrives
طرح ریزی کردن
contriving
طرح ریزی کردن
develops
برنامه ریزی و تولید
develop
برنامه ریزی و تولید
structuring
پی ریزی کردن ساختار
structures
پی ریزی کردن ساختار
structure
پی ریزی کردن ساختار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com