Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
acid
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
acids
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
Other Matches
amphoteric
دارای خاصیت اسید و قلیا
sourness is the p of vinegar
ترشی خاصیت سرکه است
acetic
سرکه مانند ترش
vinaigrette
سس دارای سرکه و روغن زیتون و ادویه
alkalescent
دارای خاصیت قلیایی
alkaline
دارای خاصیت قلیایی
antidotal
دارای خاصیت پادزهری
isogamous
دارای خاصیت هم گامیتی
diastatic
دارای خاصیت جوهربزاق
curative
دارای خاصیت درمانی
isogametic
دارای خاصیت هم گامیتی
low test
دارای خاصیت فراری
agglomerative
دارای خاصیت تراکم
gamic
دارای خاصیت جنسی
sexed
دارای خاصیت جنسی
persalt
نمک دارای خاصیت اسیدی
paramorphous
دارای خاصیت تغییر یابی
paramorphic
دارای خاصیت تغییر یابی
absorbant
دارای خاصیت جذب درکش
absorbent
دارای خاصیت جذب درکش
quale
شیی دارای خاصیت هوشیاری
balmiest
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmier
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmy
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
catapults
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
actinoelectric
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
asteriated
دارای اشعهء ستاره مانند
sawtooth
دارای دندانه اره مانند
runcinate
دارای دندانههای اره مانند
saw toothed
دارای دندانه اره مانند
vulviform
دارای شکاف فرج مانند
discifloral
دارای گلهای صفحه مانند
gramineous
علف مانند دارای غلات
xylocarpous
دارای میوه چوب مانند
crutched
دارای تکهای که مانند چلیپاباشد
mammilary
دارای برامدگیهای پستان مانند
mooned
دارای نشان هلال ماه مانند
bicornuate
دارای دوشاخ یا زوائد شاخ مانند
globe like
گوی مانند دارای گلولههای ریز
rhizomatous
دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
globy
گوی مانند دارای گلولههای ریز
picric acid
اسید پیکریک
[اسید زهرین، زرد و تلخ مزه]
doughface
دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
high octane
دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
barbiturate
نمک اسید باربیتوریک مشتقات اسید باربیتوریک که بعنوان داروی مسکن وخواب اورتجویز میشود
scabby
جرب دار دارای خالهای جرب مانند
scabbier
جرب دار دارای خالهای جرب مانند
scabbiest
جرب دار دارای خالهای جرب مانند
vinegar
سرکه
pickle
سرکه
pickles
سرکه
acetum
سرکه
acetimetry
سرکه سنجی
vinegar plant
بچه سرکه
alegar
سرکه ابجو
vinaigrette
بطری سرکه
actification
تبدیل به سرکه
eelworm
کرم سرکه
actification
سرکه ریزی
acetobacter
مخمر سرکه
acetobacter
بچه سرکه
acetometer
سرکه سنج
acetimeter
سرکه سنج
acetic acid
جوهر سرکه
french mustard
خردل با سرکه
actinoid
دارای شعاع مانند شعاع
papillary
مانند برامدگی دارای برامدگی
acetify
تبدیل به سرکه کردن
acetification
جوهر سرکه سازی
acetate
نمک جوهر سرکه
rose vinegar
خیسانده گل سرخ در سرکه
aromatic vinegar
محلول سرکه و کافور
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
castors
:تنگ کوچک ادویه یا سرکه
castor
:تنگ کوچک ادویه یا سرکه
caster
تنگ کوچک ادویه یا سرکه
acetated
باجوهر سرکه ترکیب شده
acetanion
انیون 2O3H2C جوهر سرکه
casters
:تنگ کوچک ادویه یا سرکه
sauerkraut
کلم رنده شده واب پز با سرکه
to pickle a person's back
پشت کسیراپس از شلاق زدن نمک و سرکه مالیدن
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
marinaded
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinades
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
acetolysis
تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
affection
خاصیت
property
خاصیت
the five predicables
خاصیت
neer do well or well
بی خاصیت
propertyless
بی خاصیت
virtues
خاصیت
virtue
خاصیت
reflectiveness
خاصیت
quale
خاصیت
navigating
خاصیت
navigates
خاصیت
inefficacious
بی خاصیت
navigated
خاصیت
navigate
خاصیت
deactivate
بی خاصیت کردن
magnetism
خاصیت مغناطیسی
steeliness
خاصیت فولادی
paramorphism
خاصیت دگردیسی
quantification
تعیین خاصیت
functions
خاصیت وجودی
glassiness
خاصیت شیشهای
recursivity
خاصیت بازگشت
deactivated
بی خاصیت کردن
deactivates
بی خاصیت کردن
unmake
از خاصیت انداختن
function
خاصیت وجودی
deactivating
بی خاصیت کردن
alkalescence
خاصیت قلیایی
functioned
خاصیت وجودی
astingency
خاصیت قبض
gauziness
خاصیت گارسی
the virtue of drugs
خاصیت داروها
flakiness
خاصیت فلسی
fattiness
خاصیت چربی
extensive property
خاصیت مقداری
elasticity
خاصیت فنری
sponginess
خاصیت اسفنجی
ductility
خاصیت کش امدن
ductility
خاصیت انگمی
impoverishing
بی خاصیت کردن
abnormality
خاصیت غیرطبیعی
abnormalities
خاصیت غیرطبیعی
chemism
خاصیت شیمیایی
non skid quality
خاصیت ضد لغزش
fungosity
خاصیت قارچی
gumminess
خاصیت صمغی
powderiness
خاصیت گردی
buoyancy
خاصیت شناوری
impoverishes
بی خاصیت کردن
impoverished
بی خاصیت کردن
silkiness
خاصیت ابریشمی
impoverish
بی خاصیت کردن
carnosity
خاصیت گوشتی
fluffiness
خاصیت کرکی
chalkiness
خاصیت تباشیری
pitchiness
خاصیت زفتی
adhesive property
خاصیت چسبندگی
mealness
خاصیت اردی
nature
نوع خاصیت
vitreosity
خاصیت شیشهای
woodiness
خاصیت چوبی
mechanicalness
خاصیت مکانیکی
causality
خاصیت سببی
nutritiveness
خاصیت غذایی
mealiness
خاصیت اردی
anti knock property
خاصیت ضدضربه
milkiness
خاصیت شیری
absorption property
خاصیت جذب
natures
نوع خاصیت
nutritiousness
خاصیت غذائی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ductility
خاصیت لوله شدن
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
capillarity
خاصیت موئی مویسانی
corporeity
خاصیت جسمی یامادی
geomagnetic
خاصیت مغناطیسی زمین
erotization
خاصیت شهوانی یافتن
heat treating property
خاصیت عملیات حرارتی
elater
خاصیت انبساط و گسترش
malleability
خاصیت چکش خواری
commutative rule
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
commutative property
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
ductility
خاصیت فتیله شدن
commutative law
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
plasticity
خاصیت شکل افرینی
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
illusion of space
القاء خاصیت فضایی
impenetrableness
خاصیت عدم تداخل
inductionless
بدون خاصیت القائی
corkiness
خاصیت چوب پنبهای
soak up
<idiom>
خاصیت جنب کردنداشتن
sliminess
خاصیت گلی یا لجنی
springiness
خاصیت فنری ارتجاع
acid base catalysis
خاصیت اسیدی- بازی
vitality
قدرت یا خاصیت حیاتی
acid base behavior
خاصیت اسیدی- بازی
asexual
فاقد خاصیت جنسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com