English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (9 milliseconds)
English Persian
major سرگرد ارتش
majored سرگرد ارتش
majoring سرگرد ارتش
Other Matches
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
gl مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
major سرگرد
majoring سرگرد
majored سرگرد
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
squadron leader سرگرد هوایی
squadron leaders سرگرد هوایی
knobkerrie چماق سرگرد
hypomorph انسان سرگرد وپاکوتاه
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
pushpin سنجاق سرگرد مخصوص نصب روی نقشه وغیره
in service درخدمت ارتش در ارتش
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
field army ارتش
army ارتش
armies ارتش
state guard ارتش ایالتی
standing army ارتش منظم
army group گروه ارتش
military campaign لشکرکشی [ارتش]
general staff ستاد ارتش
army commander فرمانده ارتش
army artillery توپخانه ارتش
standing army ارتش دائمی
the losses of the army تلفات ارتش
regular army ارتش دائمی
the a of the army پیشرفت ارتش
the rank and file توده ارتش
the red army ارتش سرخ
regular army ارتش منظم
women's army corps ارتش زنان
general issue ملزومات ارتش
field army ارتش صحرایی
field army ارتش رزمی
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
combined arms army ارتش مرکب
army corps سپاههای ارتش
irregulars ارتش نامنظم
standing ارتش ثابت
regulars ارتش کادر
regular ارتش کادر
servicemen عضو ارتش
serviceman عضو ارتش
constables افسر ارتش
constable افسر ارتش
army stores فروشگاه ارتش
active duty ارتش کادر
active army ارتش کادر
pentagons ارتش امریکا
pentagon ارتش امریکا
militarism ارتش سالاری
military جنگی ارتش
to fall out معاف کردن [ارتش]
vivandiere اغذیه فروش ارتش
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
the main army بخش عمده ارتش
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
to dismiss [American E] معاف کردن [ارتش]
standing army ارتش کادر ثابت
to dismiss [American E] مرخص کردن [ارتش]
rifleman تفنگ دار [ارتش]
women's army corps قسمت زنان ارتش
yeomanry ارتش داوطلب از زارعین
USA ارتش ایالات متحده
conscript army ارتش سربازان وفیفه
to fall out مرخص کردن [ارتش]
regiments گردان در ارتش انگلیس
army beta test ازمون بتای ارتش
army general staff ستاد عمومی ارتش
brass hats افسر ارشد ارتش
general officer امرای ارتش امیران
general issue تدارکات عمومی ارتش
foreignlegion سرباز داوطلب در ارتش
field grade افسر ارشد ارتش
dismissal of the armey مرخص کردن از ارتش
armies ارتش نیروی زمینی
army ارتش نیروی زمینی
brass hat افسر ارشد ارتش
army service area منطقه عقب ارتش
army troops یکانهای رده ارتش
regiment گردان در ارتش انگلیس
army alpha test ازمون الفای ارتش
regular army ارتش کادر ثابت
martial وابسته به ارتش نظامی
punitive article قوانین جزایی ارتش
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
quartermaster general رئیس کل کارپردازی ارتش
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
military justice قوانین جزایی ارتش
jcs رئیس ستاد ارتش
combat helmet کلاه ایمنی جنگی [ارتش]
marksman تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
pole position آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
marksman نشانه گیر [ارتش و ورزش]
to see service در ارتش یانیروی دریایی خدمت
staffed چوب پرچم ستاد ارتش
fusileer هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
MI6 بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
MI5 بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
fusilier هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
defence [British E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
invasion currency پول رایج ارتش اشغالگر
staffs چوب پرچم ستاد ارتش
staff چوب پرچم ستاد ارتش
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
defense [American E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
candidates داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidate داوطلب خدمت در ارتش نامزد
countermarch تغییر جهت حرکت ارتش
warlord افسر عالی رتبه ارتش
reenlistment دوباره در ارتش استخدام شدن
seasoned troops ارتش ورزیده و جنگ دیده
post exchange فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
conscription داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
To what do you attributeThe failure of the army? شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
generals ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
militarists ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarist ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
general ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
commissariat اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
civil military action عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
surgeon general رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
commissariats اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
veterinarian پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
The army had to retreat from the battlefield. ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
veterinarians پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
american defense service medal نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
demoratize بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
rookie تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
landwehr بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pandours or doors امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
ada زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
claimant agency شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com