Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
mal de mer
سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
Other Matches
the incidents of a journey
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
trekking
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
vertigo
سرگیجه
dizziness
سرگیجه
giddiness
سرگیجه
tripped
مسافرت مسافرت کردن
trip
مسافرت مسافرت کردن
trips
مسافرت مسافرت کردن
vertiginous
دچار سرگیجه
mind-boggling
سرگیجه آور
gid
سرگیجه گوسفند و امثال ان گیج
It wI'll eventually pay off.
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion
<idiom>
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
foregone conclusion
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
hyperventilation
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
touring
مسافرت
toured
مسافرت
tour
مسافرت
travels
مسافرت
locomotion
مسافرت
tours
مسافرت
journey
مسافرت
journeyed
مسافرت
journeys
مسافرت
journeying
مسافرت
traveled
مسافرت
travel
مسافرت
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
hitchhike
مسافرت مفتی
dromomania
جنون مسافرت
river trip
مسافرت رودخانه ای
jaunts
مسافرت کوچک
visit
مسافرت معاینه
visited
مسافرت معاینه
visits
مسافرت معاینه
trip ticket
بلیط مسافرت
passport
اجازه مسافرت
peregrinations
مسافرت دور
walkabout
مسافرت پیاده
passports
اجازه مسافرت
peregrination
مسافرت دور
walkabouts
مسافرت پیاده
royal progress
مسافرت شاهانه
jaunt
مسافرت کوچک
campaigns
مسافرت درداخل کشور
holiday at the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
yachting
مسافرت با قایق تفریحی
holiday by the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
travelogues
سخنرانی درباره مسافرت
travelogue
سخنرانی درباره مسافرت
campaigning
مسافرت درداخل کشور
campaigned
مسافرت درداخل کشور
campaign
مسافرت درداخل کشور
all-expense tour
مسافرت بسته بندی
package holiday
مسافرت بسته بندی
package tour
مسافرت بسته بندی
travelogs
سخنرانی درباره مسافرت
churchills v to moscow
مسافرت چرچیل به مسکو
train journey from ... over ... to ...
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
camels
مسافرت کردن باشتر
camel
مسافرت کردن باشتر
trip ticket
برگه اجازه مسافرت
traversabel
سخنرانی درباره مسافرت
trial trip
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
port
مامن مبدا مسافرت
sailed
مسافرت با قایق بادی
sail
مسافرت با قایق بادی
sailings
مسافرت با قایق بادی
Get ready for the journey(trip)
برای مسافرت حاضر شو
To travel night and day .
شب وروز مسافرت کردن
riding
گردش و مسافرت لنگر گاه
We have a long journey before us .
مسافرت طولانی در پیش داریم
foy
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
roadability
راهواری قابل مسافرت در جاده
waybill
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
commutes
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commute
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
I have a short trip ahead.
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
roadworthy
اماده مسافرت قابل سفر کردن
commuted
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
passenger mile
طول راه مسافرت به حسب میل
commuting
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
itinerate
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
astronautics
مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
I travel tomorrow
[afternoon]
.
من فردا
[بعد از ظهر]
به مسافرت می روم.
stow away
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
How long does the crossing take?
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
command sponsored dependent
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
traveling fellowship
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows
کشتی عرشه کشتی
prow
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
barnstormed
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
decisions
نتیجه
harvests
نتیجه
harvested
نتیجه
decision
نتیجه
inconclusive
بی نتیجه
to no purpose
بی نتیجه
affect
نتیجه
thanks to.....
در نتیجه
harvest
نتیجه
upshot
نتیجه
payoffs
نتیجه
payoff
نتیجه
indeterminate
بی نتیجه
outcomes
نتیجه
outcome
نتیجه
inferences
نتیجه
abortive
بی نتیجه
run into
<idiom>
نتیجه
thanks
در نتیجه
consequence
نتیجه
resultful
پر نتیجه
sequitur
نتیجه
sequent
نتیجه
of no issue
بی نتیجه
sequela
نتیجه
affects
نتیجه
inference
نتیجه
outgrwth
نتیجه
outgrowth
نتیجه
whereupon
که در نتیجه ان
ineffective
بی نتیجه
effect
نتیجه
effected
نتیجه
effecting
نتیجه
consequences
نتیجه
result
نتیجه
afterclap
نتیجه
educt
نتیجه
eduction
نتیجه
conclusion
نتیجه
conclusions
نتیجه
effectless
بی نتیجه
rest
نتیجه
rests
نتیجه
ineffectual
بی نتیجه
frustrated
بی نتیجه
products
نتیجه
product
نتیجه
resulting
نتیجه
resulted
نتیجه
in the sequel
در نتیجه
ineffetual
بی نتیجه
growth
نتیجه
issueless
بی نتیجه
inconseqential
بی نتیجه
inconsecutive
بی نتیجه
growths
نتیجه
inconsequent
بی نتیجه
consequent
نتیجه
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
denouements
نتیجه نمایش
dTnouements
نتیجه نمایش
deducing
نتیجه گرفتن
search result
نتیجه جستجو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com