Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
gluten
سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
Other Matches
gerunds
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
eider down
پرنرمی که ازمرغابی شمالی بدست میاید
gerund
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
mannose
ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
dry ice
یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
internal evidence
مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
labdanum
ماده معطر تلخی که از انواع لادن بدست میاید
antibiotics
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotic
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
litmus
ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
gelatinoid
سریشمی
emulsoid
محلول سریشمی
gelatiniform
بشکل ژلاتین سریشمی
suspensoid
محلول سریشمی دارای ذرات معلق
dry bones
پوست واستخوان
skinny
پوست واستخوان
skin and bone
پوست واستخوان
raw boned
پوست واستخوان شده
raw-boned
پوست واستخوان شده
he was a skin and bones
همه پوست واستخوان بود
stapedial
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
drawing
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
it snows
برف میاید
i feel sleepy
خوابم میاید
prices are sagging
قیمتهاپایین میاید
This dress suits me .
این لباس به من میاید.
it reeks of blood
بوی خون از ان میاید
his manners smackofselfishness
بوی خودپسندی از رفتارش میاید
it thunders
صدای اسمان غرغره میاید
aces
میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
ace
میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
growls
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growled
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growl
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growling
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
green corn
ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
gametocyte
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
efflore scence
قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
godchildren
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
do
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
metaprotein
هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید
venriloquism
سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
Santa Claus
شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
guinea pig
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
guinea pigs
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
gel
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
egg tooth
نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
jelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
Baldenfreude
[حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
at the hand of
بدست
by
بدست
obtainable
بدست اوردنی
procurable
بدست اوردنی
come by
بدست اوردن
procurer
بدست اورنده
come by
<idiom>
بدست آوردن
procured
بدست اوردن
to go to the wright
بدست استادافتادن
earn
بدست اوردن
earned
بدست اوردن
earns
بدست اوردن
acquirable
بدست اوردنی
to come to hand
بدست امدن
soothe
دل بدست اوردن
securer
بدست اورنده
pick up
بدست اوردن
attainable
بدست اوردنی
get round
بدست اوردن
obtainment
بدست اوری
acquirer
بدست اورنده
attenuation
بدست آوردن
catcher
بدست اورنده
impetrate
بدست اوردن
hand in hand
دست بدست
get table
بدست اوردنی
procuring
بدست اوردن
procures
بدست اوردن
procure
بدست اوردن
soothed
دل بدست اوردن
soothes
دل بدست اوردن
obtain
بدست اوردن
obtained
بدست اوردن
obtains
بدست اوردن
acquire
بدست آوردن
acquires
بدست اوردن
acquiring
بدست اوردن
get at able
بدست اوردنی
manual
وابسته بدست
getting
بدست امده
getting
بدست اوردن
offer
بدست اوردن
offered
بدست اوردن
provider
بدست اورنده
gain
بدست آوردن
offers
بدست اوردن
gained
بدست آوردن
gains
بدست اوردن
procurement
بدست اوری
gained
بدست اوردن
get
بدست اوردن
gets
بدست امده
get
بدست امده
gain
بدست اوردن
catch
بدست اوردن
providers
بدست اورنده
gains
بدست آوردن
gets
بدست اوردن
recoup
دوباره بدست اوردن
recouping
دوباره بدست اوردن
to gain time
دست بدست کردن
to come into a property
دارایی را بدست اوردن
insure
بیمه بدست اوردن
retrieves
دوباره بدست اوردن
retrieved
دوباره بدست اوردن
to pander any one's lust
دل کسیرا بدست اوردن
retrieve
دوباره بدست اوردن
strike a balance
موازنه بدست اوردن
recoups
دوباره بدست اوردن
step into
بسهولت بدست اوردن
quando acciderint
هر گاه بدست اید
to change hands
دست بدست رفتن
acquirability
امکان بدست اوردن
encyclic
بدست چندنفر رونده
finagle
باحیله بدست اوردن
get back
دوباره بدست اوردن
importing
باپیروزی بدست امدن
imported
باپیروزی بدست امدن
import
باپیروزی بدست امدن
recovering
دوباره بدست اوردن
change hands
دست بدست رفتن
recover
دوباره بدست اوردن
impropriate
بدست عام دادن
municipalize
بدست شهرداری دادن
optimization
بدست اوردن حد مطلوب
pass on
دست بدست دادن
turnover
دست بدست شدن
all aggairs pivot upon him
کارها بدست او می گرد د
attains
بدست اوردن بانتهارسیدن
take back
<idiom>
ناگهانی بدست آوردن
in for
<idiom>
مطمئن بدست آوردن
to get
[hold of]
something
بدست آوردن چیزی
have
بدست اوردن دارنده
having
بدست اوردن دارنده
to bring something
بدست آوردن چیزی
regained
دوباره بدست اوردن
regaining
دوباره بدست اوردن
regains
دوباره بدست اوردن
to obtain something
بدست آوردن چیزی
self-government
حکومت بدست مردم
recovers
دوباره بدست اوردن
gun for something
<idiom>
بازحمت بدست آوردن
eke out
<idiom>
به سختی بدست آوردن
to get back
دوباره بدست اوردن
attaining
بدست اوردن بانتهارسیدن
attained
بدست اوردن بانتهارسیدن
attain
بدست اوردن بانتهارسیدن
to put
بدست امین دادن
to shuffle from hand to hand
دست بدست کردن
unhandy
مشکل بدست امده
regain
دوباره بدست اوردن
recouped
دوباره بدست اوردن
They found no trace of her .
ازاونشانی بدست نیامد
bring in
امتیاز بدست اوردن در پایگاه
get
بدست اوردن فراهم کردن
circumstantiate
قرائن وامارت را بدست اوردن
filthy lucre
سودی که بی شرفانه بدست اید
the tule of thumb
قاعدهای که از تجزیه بدست اید
the proceeds of the sale
وجوهی که از فروش بدست می اید
To make ( find , get ) an opportunity .
فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
To go round hat in hand .
کاسه گدایی بدست گرفتن
To obtain the desired result .
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
in order to
<idiom>
اعتماد شخص را بدست آوردن
impetrate
با عجز و لابه بدست اوردن
resuming
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
hardly earned money
پول سخت بدست امده
dime a dozen
<idiom>
آسان بدست آمدن ،عادی
availability
آنچه به آسانی بدست آید
wellŠwhat of it?
چه نتیجهای ازان بدست می اید
encyclical
بدست چند نفر گشته
encyclicals
بدست چند نفر گشته
To know someone blind spots.
رگ خواب کسی را بدست آوردن
recover
دوباره بدست اوردن بازیافتن
entered
بدست اوردن قدم نهادن در
enters
بدست اوردن قدم نهادن در
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
bought
خریداری کردن بدست اوردن
capture
عمل بدست آوردن داده
resume
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
wins
بدست اوردن تحصیل کردن
win
بدست اوردن تحصیل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com