Dictiornary-Farsi | سریع صریح | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
express	سریع صریح
expressed	سریع صریح
expresses	سریع صریح
expressing	سریع صریح


Other Matches

rollover	استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express	کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma	اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma	CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass	پاس سریع با پیچش سریع مچ
straight	رک صریح
expresses	صریح
expressing	صریح
clean cut	صریح
uninhibited	صریح
clean-cut	صریح
cleaners	صریح
clear	صریح
clearest	صریح
clearer	صریح
clears	صریح
straighter	رک صریح
opens	صریح
categorical	صریح
open	صریح
abstracts	صریح
abstracting	صریح
abstract	صریح
sharp cut	صریح
express	صریح
straightest	رک صریح
expressed	صریح
opened	صریح
specific	صریح
specifics	صریح
perspicuous	صریح
clear cut	صریح
clear-cut	صریح
four-square	صریح
definitive	صریح
explicit	صریح
hypallage	قلب صریح
immediate mode commands	فرامین مد صریح
noncommittal	غیر صریح
express warranty	ضمانت صریح
strictest	نص صریح محکم
stricter	نص صریح محکم
inexplicit	غیر صریح
imprecise	غیر صریح
denotation	معنای صریح
strict	نص صریح محکم
express term	شرط صریح
immediate address	آدرس صریح
express acceptance	قبول صریح
explicit address	آدرس صریح
immediate access	دستیابی صریح
avowals	افهار صریح
indefinite	غیر صریح
frankest	صریح نیرومند
clears	صاف صریح
clearest	صاف صریح
franks	صریح نیرومند
clear	صاف صریح
frank	صریح نیرومند
four-square	به طور صریح
direct object	مفعول صریح
franking	صریح نیرومند
franked	صریح نیرومند
explicit address	نشانی صریح
punctual	نیشدار صریح
franker	صریح نیرومند
avowal	افهار صریح
precise	صریح دقیق
clearer	صاف صریح
d. judgment	حکم صریح یا روشن
definite	تصریح شده صریح
unintelligible	پیچیده غیر صریح
unequivocal	صریح اشتباه نشدنی
cold turkey	به طور صریح و بیپرده
unequivocally	صریح اشتباه نشدنی
speediness	سریع السیر سریع
speedy	سریع السیر سریع
expressed	دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressing	دلالت کردن بر فهماندن صریح
express	دلالت کردن بر فهماندن صریح
expresses	دلالت کردن بر فهماندن صریح
overt collusion	تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
dedication	در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications	در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
wing footed	سریع
spanking	سریع
spankings	سریع
prompts	سریع
accelerator	سریع
accelerators	سریع
rather	سریع تر
prompt	سریع
prompted	سریع
swifts	سریع
snell	سریع
swifter	سریع
swiftest	سریع
galloping	سریع
rapid	سریع
gleg	سریع
sudden	سریع
sweepy	سریع
swift	سریع
rapid access	با دستیابی سریع
precipitate	خیلی سریع
riposting	ضربت سریع
continuate	سریع الاتصال
couriers	پیک سریع
glimpses	نگاه سریع
glimpsed	نگاه سریع
precipitated	خیلی سریع
fleetingly	سریع الزوال
slashes	ضربه سریع
slashed	ضربه سریع
slash	ضربه سریع
precipitating	خیلی سریع
courier	پیک سریع
fast neutron	نوترون سریع
precipitates	خیلی سریع
fast access	با دستیابی سریع
converting	پاسکاری سریع
fast moving depression	کمفشاری سریع
glimpsing	نگاه سریع
ripostes	ضربت سریع
riposted	ضربت سریع
quicker	جلد سریع
braids	حرکت سریع
fleets	عبور سریع
quick	تند و سریع
fleet	عبور سریع
quick	جلد سریع
rough and ready	سریع العمل
scampers	پرواز سریع
fleeting	سریع الزوال
scampering	پرواز سریع
scampered	پرواز سریع
scamper	پرواز سریع
glimpse	نگاه سریع
accelofilter	صافی سریع
braid	حرکت سریع
quicker	تند و سریع
quickest	جلد سریع
accelerated depreciation	استهلاک سریع
slaps	ضربت سریع
slapping	ضربت سریع
slap	ضربت سریع
slapped	ضربت سریع
fasts	سریع السیر
fastest	سریع السیر
fasted	سریع السیر
raid	تک نفوذی سریع
fast	سریع السیر
raided	تک نفوذی سریع
raiding	تک نفوذی سریع
raids	تک نفوذی سریع
riposte	ضربت سریع
quickest	تند و سریع
braided	حرکت سریع
sneak raid	دستبرد سریع
expresses	سریع السیر
prompted	سریع عاجل
expressed	سریع السیر
express	سریع السیر
rapid scanning	تقطیع سریع
expressing	سریع السیر
quick recovery	رونق سریع
quick recovery	بهبود سریع
prompt	سریع کردن
prompt	سریع عاجل
prompted	سریع کردن
rapid fire	تیر سریع
prompts	سریع کردن
prompts	سریع عاجل
windstorm	باد سریع
winder	دویدن سریع
despatched	انجام سریع
wind sprint	تمرین دو سریع
bullets	توپ سریع
bullet	توپ سریع
skitter	حرکت سریع
snapback	بهبودی سریع
despatches	انجام سریع
despatching	انجام سریع
rapid transit	شطرنج سریع
rath	زود رس سریع
rathe	زود رس سریع
repost	ضربت سریع
dispatches	انجام سریع
dispatched	انجام سریع
dispatch	انجام سریع
quick fire	تیر سریع
lightning chess	شطرنج سریع
speeds	سریع کارکردن
high velocity drop	بارریزی سریع
quickstep	گام سریع
hypernoea	تنفس سریع
convert	پاسکاری سریع
converted	پاسکاری سریع
high speed traffic	ترافیک سریع
hotshot	بارکشی سریع