Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
To do something slapdash.
سر بلند بودن
Other Matches
clackvalve
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touts
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
dirndl
نوعی دامن بلند با کمر بلند
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
shaggy ugs
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
resides
ساکن بودن مقیم بودن
reside
ساکن بودن مقیم بودن
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
precede
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
on guard
مراقب بودن نگهبان بودن
owe
مدیون بودن مرهون بودن
owed
مدیون بودن مرهون بودن
appertains
مربوط بودن متعلق بودن
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
ablest
لایق بودن مناسب بودن
abler
لایق بودن مناسب بودن
moon
سرگردان بودن اواره بودن
consists
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
شامل بودن عبارت بودن از
disagreed
مخالف بودن ناسازگار بودن
consist
شامل بودن عبارت بودن از
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
want
فاقد بودن محتاج بودن
appertaining
مربوط بودن متعلق بودن
appertained
مربوط بودن متعلق بودن
owes
مدیون بودن مرهون بودن
abutted
مماس بودن مجاور بودن
appertain
مربوط بودن متعلق بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
inhere
جبلی بودن ماندگار بودن
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
agrees
متفق بودن همرای بودن
pertains
مربوط بودن متعلق بودن
disagreeing
مخالف بودن ناسازگار بودن
pertained
مربوط بودن متعلق بودن
disagree
مخالف بودن ناسازگار بودن
pertain
مربوط بودن متعلق بودن
depends
مربوط بودن منوط بودن
depended
مربوط بودن منوط بودن
look for
منتظر بودن درجستجو بودن
depend
مربوط بودن منوط بودن
include
شامل بودن متضمن بودن
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
governs
نافذ بودن نافر بودن بر
to stand for
نامزد بودن هواخواه بودن
includes
شامل بودن متضمن بودن
govern
نافذ بودن نافر بودن بر
disagrees
مخالف بودن ناسازگار بودن
haze
گرفته بودن مغموم بودن
moons
سرگردان بودن اواره بودن
agreeing
متفق بودن همرای بودن
having
مالک بودن ناگزیر بودن
agree
متفق بودن همرای بودن
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
precedes
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pend
معوق بودن بی تکلیف بودن
to be due
مقرر بودن
[موعد بودن]
pointer
خط کش بلند
tallest
قد بلند
pointers
خط کش بلند
loudly
بلند
high (1 9 to 36)
بلند
aloud
بلند
towering
بلند
eton collan
بلند
forte
بلند
highs
بلند
amplifiers
بلند گو
skyscrapers
بلند
loftily
بلند
grandiose
بلند
tall
بلند
highfalutin
بلند
tallest
بلند
skyscraper
بلند
tall
قد بلند
willowy
بلند
taller
بلند
taller
قد بلند
amplifier
بلند گو
longed
بلند
high
بلند
legged
پا بلند
eminent
بلند
mouth filling
بلند
long
بلند
long-
بلند
uplands
بلند
soaring
بلند
loud speaker
بلند گو
longer
بلند
megaphone
بلند گو
high grown
بلند قد
megaphones
بلند گو
longs
بلند
lengthwise
بلند
rumbustious
بلند
longest
بلند
highest
بلند
vociferous
بلند
talll
بلند
upland
بلند
talll
قد بلند
fortes
بلند
loudspeaker
بلند گو
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
levitates
بلند شدن
high flying
بلند پرواز
levitated
بلند شدن
sweeps
پاروی بلند
levitating
بلند شدن
high crowned
نوک بلند
hessian boot
چکمه بلند
high flying
بلند خیال
long wave
موج بلند
levitate
بلند شدن
slam bang
با سر وصدای بلند
plyanthus
پامچال بلند
high grown
بلند بالا
erecting
بلند کردن
oxlip
پامچال بلند
gigas
رویش بلند تر
gaff
خنده بلند
grandiloquence
بلند پروازی
staff
چوب بلند
high pass
پاس بلند
high rise block
ساختمان بلند
slender
بلند وباریک
giant swing
تاب بلند
gantlope
دستکش بلند
staffed
چوب بلند
high hat
کلاه بلند
hip boot
چکمه بلند ضد اب
high hurle
مانع بلند
erected
بلند کردن
gaberdine
ردای بلند
erects
بلند کردن
staffs
چوب بلند
gantelope
دستکش بلند
hornblends
هرن بلند
exalts
بلند کردن
high-flying
بلند پرواز
ambitious
بلند همت
ambitious
بلند پرواز
long splice
پیوند بلند
long term
بلند مدت
moppy
کلفت بلند
high-minded
بلند همت
long thrust
سخمه بلند
altivolant
بلند پرواز
Catholic
بلند نظر
Catholics
بلند نظر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com