Dictiornary-Farsi | سر خوردن هواپیما | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
roll out	سر خوردن هواپیما


Search result with all words

coordinated turn	دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
Other Matches

approach end	نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear	چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness	حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdown	تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdowns	تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling	تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
aircraft scrambling	دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
plane director	نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aft	قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
air mileage indicator	کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aircraft arresting barrier	وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
spoiler	صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
to play a good knife and fork	ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag	تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
screwpropeller	پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter	اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
moment	ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments	ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point	نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
azimuth indicator	شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
arresting gear	دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
roll in point	نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
transition altitude	ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
tumbles	غلت خوردن معلق خوردن
trips	لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped	لغزش خوردن سکندری خوردن
trip	لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbled	غلت خوردن معلق خوردن
tumble	غلت خوردن معلق خوردن
apron	محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing	سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aprons	محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
grog	دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
troop space	جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie	علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way	محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
command speed	سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
altitude height	سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
go around mode	روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
to drink wine	می خوردن شراب خوردن
apparent altitude	ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
flight control	دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
aircraft block speed	سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
point of no return	نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
ramp	سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramps	سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
altitude azimuth	عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
azimuth guidance	هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
air transportable sonar	سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
tailplane	دم هواپیما
escadrille	6 هواپیما
air craft	هواپیما
planing	هواپیما
air plane	هواپیما
flying machine	هواپیما
plane	هواپیما
planed	هواپیما
airplain	هواپیما
one aircraft was shot down	یک هواپیما
planes	هواپیما
flight	هواپیما
aeroplanes	هواپیما
anti-aircraft	ضد هواپیما
aeroplane	هواپیما
aircraft	هواپیما
airplanes	هواپیما
airplane	هواپیما
airframe	بدنه هواپیما
ground crew	کارکنان هواپیما
avgas	بنزین هواپیما
aircraft repair	تعمیر هواپیما
aviation fuel	سوخت هواپیما
aircraft records	اسناد هواپیما
aircraft specification	خصوصیات هواپیما
avigation	فن هدایت هواپیما
aircraft log book	بایگانیها هواپیما
aircraft inspection	بازرسی هواپیما
arresting sheave	پل مهار هواپیما
aircraft structure	ساختمان هواپیما
airframe	بدنهء هواپیما
port	فرودگاه هواپیما
airscrew	ملخ هواپیما
invention of the aeroplane	اختراع هواپیما
airframe	شاسی هواپیما
albatrose	یک نوع هواپیما
altitudes	ارتفاع هواپیما
altitude	ارتفاع هواپیما
propeller	ملخ هواپیما
captaining	فرمانده هواپیما
captained	فرمانده هواپیما
captain	فرمانده هواپیما
airframe	اسکلت هواپیما
aviation gasoline	بنزین هواپیما
axes of an airplane	محورهای هواپیما
axial of an aircraft	محور هواپیما
screw	ملخ هواپیما
screws	ملخ هواپیما
hijackers	هواپیما ربا
crew member	خدمه هواپیما
air hostess	مهماندار هواپیما
bail out	پریدن از هواپیما
hijacker	هواپیما ربا
hangar	اشیانه هواپیما
hangars	اشیانه هواپیما
flight manifest	بارنامه هواپیما
hijacking	هواپیما ربائی
aerodromes	فرودگاه هواپیما
captains	فرمانده هواپیما
planing	صاف هواپیما
planes	صاف هواپیما
planed	صاف هواپیما
path of flight	مسیر هواپیما
landing	نشستن هواپیما
plane	صاف هواپیما
loads	بارمهمات هواپیما
load	بارمهمات هواپیما
aerodrome	فرودگاه هواپیما
airmen	خدمه هواپیما
airman	خدمه هواپیما
hijackings	هواپیما ربائی
flap	باله هواپیما
landings	فرودگاه هواپیما
flapped	باله هواپیما
rudder bar	فرمان هواپیما
landings	نشستن هواپیما
aircraft arrestment	مهارکردن هواپیما
fuselages	دماغه هواپیما
leading line	خط هدایت هواپیما
landing	فرودگاه هواپیما
aircraft gun laying	رادار هواپیما
agl	رادار هواپیما
fuselage	دماغه هواپیما
aerocommander	نوعی هواپیما
fuselage	بدنه هواپیما
aeromechanic	مکانیک هواپیما
aircraft engine	موتور هواپیما
crew	خدمه هواپیما
crews	خدمه هواپیما
crewing	خدمه هواپیما
fuselages	بدنه هواپیما
flaps	باله هواپیما
crewed	خدمه هواپیما
ground speed	سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
abutted	خوردن
buckle	تا خوردن
abut	خوردن
trundled	غل خوردن
grubs	خوردن
trundle	غل خوردن
grub	خوردن
abuts	خوردن
eating	خوردن
hurtles	خوردن
hurtled	خوردن
gliding	سر خوردن
budges	جم خوردن
budging	جم خوردن
hurtle	خوردن
To be crossed out ( eliminated , omitted ) .	خط خوردن
grubbed	خوردن
budged	جم خوردن
buckled	تا خوردن
buckles	تا خوردن
erode	خوردن
eroded	خوردن
erodes	خوردن
eroding	خوردن
trundles	غل خوردن
budge	جم خوردن
stirs	جم خوردن
stirrings	جم خوردن
baet	خوردن
glide	سر خوردن
glided	سر خوردن
glides	سر خوردن
trundling	غل خوردن
hurtling	خوردن
slid	سر خوردن
eats	خوردن
eat	خوردن
stir	جم خوردن
stirred	جم خوردن
to swear by all that is sacred	خوردن
glut	پر خوردن
to overload stomach	پر خوردن
to overfeed oneself	پر خوردن
polish off	خوردن
gluts	پر خوردن
to makea meal of	خوردن
to fall aboard	خوردن
look back	سر خوردن
to break ones fast	خوردن
corroding	خوردن
corrodes	خوردن
to eat into	خوردن
occlude	خوردن
to drink water	اب خوردن
gluttonize	پر خوردن
gormandize	پر خوردن
feed	خوردن