English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
neurasthenia سر درد و حساسیت بی مورد
Other Matches
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
sensibility حساسیت
sensibilities حساسیت
liking حساسیت
frictions حساسیت
friction حساسیت
elasticity حساسیت
impressibility حساسیت
sensitivities حساسیت
allergy حساسیت
sensitiveness حساسیت
sensitivity حساسیت
sensitometer حساسیت
allergies حساسیت
susceptivity حساسیت
sinsitivity حساسیت
terminal sensitivity حد بیشینه حساسیت
increase in sensitivity افزایش حساسیت
inelasticity عدم حساسیت
coloring sensitive حساسیت رنگ
impassibility عدم حساسیت
sensitive دارای حساسیت
hyposensitize عدم حساسیت
hypersensitivity حساسیت شدید
hyperesthesia ازدیاد حساسیت
hyperaesthesia ازدیاد حساسیت
sensitivities میزان حساسیت
dynamic sensitivity حساسیت دینامیک
desensitization حساسیت زدایی
differential sensitivity حساسیت افتراقی
hyperesthesia فزونی حساسیت
allergic وابسته به حساسیت
sensitivity ratio نسبت حساسیت
allergy حساسیت [پزشکی]
static sensitivity حساسیت استاتیک
sensitivity میزان حساسیت
sensitivity training حساسیت اموزی
sentience حساسیت جسمانی
stress testing تست حساسیت
absolute sensitivity حساسیت مطلق
protopathic sensitivity حساسیت ابتدایی
price elasticity حساسیت قیمت
responsively با تاثر یا حساسیت
measuring sensitivity حساسیت سنجش
coefficient of elasticity ضریب حساسیت
keenness ذکاوت حساسیت
light sensitive با حساسیت نوری
luminous sensitivity حساسیت نوری
photosensitivity حساسیت به نور
allergic دارای حساسیت به
pollinosis [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
sensitivity training group گروه حساسیت اموزی
hay fever [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
sensibility to praise حساسیت نسبت به ستایش
pollenosis [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
allergic rhinitis [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
measuring sensitivity حساسیت اندازه گیری
somesthesis حساسیت به حسهای بدنی
mouses مقابل حساسیت Mouse
k tungsten sensitivity حساسیت تنگستن در 4582کلوین
antihistamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamine داروی ضد حساسیت یا آلرژی
hyperirritable دارای حساسیت شدید
jumpiness حالت بیقراری حساسیت
thermotropism حساسیت نسبت به گرما
gravimeter حساسیت سنج وزن
t group گروه حساسیت اموزی
hayfever [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
systematic desensitization حساسیت زدایی منظم
static luminous sensitivity حساسیت نوری استاتیک
spectral sensitivity characteristic مشخصه حساسیت مرئی
mouse مقابل حساسیت Mouse
intermediate frequency sensitivity حساسیت فرکانس میانی
current sensitivity of a crystal rectifi حساسیت یکسوکننده بلورین
dynamic luminous sensitivity حساسیت نوری دینامیک
allergies حساسیت نسبت بچیزی
allergy حساسیت نسبت بچیزی
exquisiteness حساسیت نازکی طبع
sensitometry اندازه گیری حساسیت چشم
acroesthesia افزایش حساسیت اعضای انتهایی
photosensitive دارای حساسیت نسبت به نور
coarse mine نوعی مین دریایی با حساسیت کم
looks زمان حساسیت مدار مین
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
meteoropathy حساسیت به تغییرات هوا [پزشکی]
photosensitize نسبت بنور حساسیت پیداکردن
actinautographic دارای حساسیت در مقابل نور
allergen مادهای که باعث حساسیت میشود
notche sensitivity index ضریب حساسیت در مقابل شیار
atmosphere related syndrome [ARS] حساسیت به تغییرات هوا [پزشکی]
looked زمان حساسیت مدار مین
allergy حساسیت نسبت به چیزی [پزشکی]
diathesis تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
hyperesthesia حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
esthesia فرفیت احساس و ادراک حساسیت
look زمان حساسیت مدار مین
sensitivity analysis تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
hyperirritability حساسیت واستعداد تحریک فوق العاده
tinged with cnvy حساسیت امیز توام بارشک یاحسادت
tone-deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
photosensitize بوسیله نور به چیزی حساسیت دادن
stenotopic دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
hypersensitive دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
mantoux test ازمایش درجه حساسیت شخص نسبت به میکرب سل
hyposensitize کم شدن حساسیت نسبت به بعضی مواد موجدحساسیت
class-consciousness دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class conscious دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-conscious دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
case sensitive search جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
looked زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
look زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looks زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
adaptation توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptations توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
hyperalgesis حساسیت زیاد نسبت به درد درد بسیار سخت
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
occurence مورد
oportuneness مورد
out of place بی مورد
unseasonable بی مورد
unseasonably بی مورد
direct objects مورد
object مورد
objected مورد
objects مورد
indirect objects مورد
objecting مورد
inapposite بی مورد
occasion مورد
occasioned مورد
occasioning مورد
occasions مورد
instance مورد
instances مورد
open to question <adj.> مورد شک
case مورد
cases مورد
inopportune بی مورد
utilized مورد استفاده
liable to prosecution مورد تعقیب
usage مورد استفاده
dubitable مورد شک مشکوک
in dispute مورد بحث
usages مورد استفاده
expectative مورد انتظار
in no instance در هیچ مورد
confutation مورد تکذیب
myrtle berry مورد دانه
requirement مورد نیاز
case studies مورد پژوهی
objcetionable مورد ایراد
case study مورد پژوهی
object of transaction مورد معامله
myrtaceae تیره مورد
undue بی جهت بی مورد
opportuneness مورد مناسب
undue ناروا بی مورد
beloved مورد علاقه
noted مورد ملاحظه
case analysis تحلیل مورد
myrtle مورد سبز
mytaceous از تیره مورد
savory مورد پسند
In this case ( instance) . دراین مورد
hold up <idiom> مورد هدف
to make observations [about] [on] نگریختن [در مورد] [به]
unnecessary roughness خشونت بی مورد
to make observations [about] [on] اندیشیدن [در مورد] [به]
taken مورد تحسین
case مورد غلاف
entitlement مورد استحقاق
entitlement مورد سزیدگی
entitlements مورد استحقاق
instance لحظه مورد
As the case may be . برحسب مورد( آن)
involved مورد بحث
collector's item مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
savoury مورد پسند
taken مورد قبول
received مورد قبول
laughing stock مورد تمسخر
entitlements مورد سزیدگی
case دعوی مورد
cases مورد غلاف
cases دعوی مورد
subject of hire مورد اجاره
special case مورد ویژه
exploitation [utilization] مورد مصرف
sightly مورد نظر
usage مورد مصرف
using مورد مصرف
utilisation [British] مورد مصرف
utilization مورد مصرف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com