Dictiornary-Farsi | سر در گم دست پاچه مات و مبهوت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 114 (7 milliseconds)

English	Persian
confused	سر در گم دست پاچه مات و مبهوت


Other Matches

aghast	مبهوت
confounded	مبهوت
swimmy	مبهوت
rabbiter	مبهوت
besotted	مبهوت
at a nonplus	مبهوت
astounds	مبهوت کردن
astounding	مبهوت کردن
admirable <adj.>	مبهوت کننده
amazing <adj.>	مبهوت کننده
astounding <adj.>	مبهوت کننده
perplexed	مبهوت پیچیده
besot	مبهوت کردن
flabbergast	مبهوت کردن
thunder struck	مات مبهوت
to reduce to a nonplus	مبهوت حیران
thunderstruck	مات و مبهوت
astounded	مبهوت کردن
astound	مبهوت کردن
wondrous <adj.>	مبهوت کننده
quizzically	مبهوت مات
open mouthed	مبهوت پرخور
open-mouthed	مبهوت پرخور
disconcerts	مبهوت کردن
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	مبهوت کننده
disconcerted	مبهوت کردن
marvellous [British] <adj.>	مبهوت کننده
disconcert	مبهوت کردن
marvelous [American] <adj.>	مبهوت کننده
prodigious <adj.>	مبهوت کننده
startling <adj.>	مبهوت کننده
stupendous <adj.>	مبهوت کننده
astonishing <adj.>	مبهوت کننده
wonderful <adj.>	مبهوت کننده
quizzical	مبهوت مات
trotter	پاچه
legs	پا پاچه
leg	پا پاچه
trotters	پاچه
foot	پاچه
bedazzle	مات و مبهوت کردن
sheep's feet	پاچه گوسفند
pettitoes	پاچه خوک
forelegs	پاچه جلو
neat'sfoot	پاچه گاو
leg	پاچه شلوار
panic-stricken	دست پاچه
gamb	پاچه جلو
gambe	پاچه جلو
legs	پاچه شلوار
foreleg	پاچه جلو
thunderstrike	صاعقه زدن مبهوت شدن
stumps	دست پاچه شدن
double hammer-beam	تیر پاچه بند
double hammer-beam	دستک پاچه بند
stumped	دست پاچه شدن
stumping	دست پاچه شدن
bash	دست پاچه نمودن
bashed	دست پاچه نمودن
bashes	دست پاچه نمودن
bashing	دست پاچه نمودن
overwhelmed	دست پاچه کردن
overwhelms	دست پاچه کردن
disconcert	دست پاچه کردن
disconcerts	دست پاچه کردن
confuse	دست پاچه کردن
neat'sfoot oil	روغن پاچه گاو
disconcerted	دست پاچه کردن
confuses	دست پاچه کردن
embarrass	دست پاچه کردن
embarrasses	دست پاچه کردن
stump	دست پاچه شدن
to get excited	دست پاچه شدن
keep one's head	دست پاچه نشدن
keep one's hair on	دست پاچه نشدن
to put out of countenance	دست پاچه کردن
to lose one's nerves	دست پاچه شدن
to keep ones hair on	دست پاچه نشدن
to keep cold	دست پاچه نشدن
to keep ones he	دست پاچه نشدن
to keep one's hair on	دست پاچه نشدن
keep cold	دست پاچه نشدن
incommode	دست پاچه کردن
overwhelm	دست پاچه کردن
tampering	غلطک پاچه بزی
hasty	دست پاچه تند
lose one's head <idiom>	دست پاچه شدن
baffler	دست پاچه کننده
sheep foot roller	غلطک پاچه بزی
flustration	دست پاچه سازی
To lose onehead . To get into a panic.	دست پاچه شدن
agape	مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
To be flabbergasted (bewildered).	انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
haste makes waste	ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
hammer beam	تیر یا دستک پاچه بند
panic stricken	دست پاچه بی جهت سراسیمه
panic struck	دست پاچه بی جهت سراسیمه
have egg on one's face <idiom>	خجالت ودست پاچه شدن
abash	خجالت دادن دست پاچه نمودن
cow heel	پاچه گاو پخته و دلمه شده
blundering	دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blunder	دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundered	دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blunders	دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
to overload someone [with something]	کسی را [با چیزی بیش از ظرفیت آن شخص] دست پاچه کردن
flustering	دست پاچه کردن عصبانی کردن
flusters	دست پاچه کردن عصبانی کردن
flustered	دست پاچه کردن عصبانی کردن
fluster	دست پاچه کردن عصبانی کردن
amaze	مبهوت کردن مات کردن
transfix	میخکوب کردن مبهوت کردن
amazes	مبهوت کردن مات کردن
to perplex a person	کسیرا گیج یا حیران کردن کسیرا سرگشته یا مبهوت کردن