English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
surface سطحی جلادادن
surfaced سطحی جلادادن
surfaces سطحی جلادادن
Other Matches
surficial swellings بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
varnished جلادادن
varnish جلادادن
on the surface جلادادن
furbishing جلادادن
furbishes جلادادن
furbished جلادادن
furbish جلادادن
of the surface جلادادن
polishes جلادادن
polish جلادادن
varnishes جلادادن
hot press جلادادن
varnishing جلادادن
distain لکه دارکردن جلادادن
topsoil خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
aluminum wool رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
skin deep سطحی
decahedral ده سطحی
surface سطحی
surface water اب سطحی
shallow foundation پی سطحی
surfaced سطحی
acrotic سطحی
surfaces سطحی
superficiality سطحی
shallows کم اب سطحی
low level سطحی
shallowest کم اب سطحی
shallower کم اب سطحی
planar سطحی
superficial سطحی
sketchy سطحی
skin-deep <idiom> سطحی
sketchily سطحی
sketchiest سطحی
shallow کم اب سطحی
sketchier سطحی
hexahedral مکعب شش سطحی
hexahedron جسم شش سطحی
surface erosion فرسایش سطحی
sheet washing فرسایش سطحی
surface evaporation تبخیر سطحی
heptahedral هفت سطحی
surface inflow اب سطحی ورودی
surface irrigation ابیاری سطحی
surface leakage نشت سطحی
ground swell موج سطحی
extensive agriculture کشاورزی سطحی
extensive cultivation زراعت سطحی
flesh wound زخم سطحی
floating mine مین سطحی
formal logic قضاوت سطحی
free moisture رطوبت سطحی
surface reverbration برگشتهای سطحی
surface outflow اب سطحی خروجی
surface ornament تزیینات سطحی
surface moisture رطوبت سطحی
skin effect اثر سطحی
horizontal curve پیچ سطحی
surface dressing پوشش سطحی
multi level چند سطحی
polyhedral چند سطحی
suface wind باد سطحی
pentahedral پنج سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
multilevel چند سطحی
surface burning احتراق سطحی
one level memory حافظه یک سطحی
surface burst ترکش سطحی
n level logic منطق N سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
statical moment لنگر سطحی
surface drains زهکشهای سطحی
impact burst ترکش سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
interfacial force کشش سطحی
sorption جذب سطحی
interfacial tension کشش سطحی
surface tensity کشش سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
low level winds بادهای سطحی
surface creep خزیدن سطحی
surface charge بار سطحی
piers پایه و سطحی
superficially بطور سطحی
two level store انباره دو سطحی
trihedral سه روی سه سطحی
topdress سطحی ریختن
top soil خاک سطحی
epilimnion اب لایه سطحی
surface width عرض سطحی
adsorbent جاذب سطحی
adsorption جذب سطحی
smattering دانش سطحی
evaporation تبخیر سطحی
adhesion جاذبه سطحی
pier پایه و سطحی
singe سوختگی سطحی
singed سوختگی سطحی
split-level چند سطحی
singeing سوختگی سطحی
singes سوختگی سطحی
adsorption کشش سطحی
surface treatment اسفالت سطحی
surface treatment اندود سطحی
surface tension کشش سطحی
surface targets هدفهای سطحی
dodecahedral دوازده سطحی
dodecahedron دوازده سطحی
surface soil خاک سطحی
bounding mine مین سطحی
surface treatment روکش سطحی
area load بار سطحی
surface treatment عملیات سطحی
blanket grouting تزریق سطحی
subsurface navigation ناوبری زیر سطحی
singeing بطور سطحی سوختن
surface integral انتگرال سطحی [ریاضی]
to skim ones the news به اخبارنگاهی سطحی کردن
topdress بطور سطحی پاشیدن
surface decarburization کربن گیری سطحی
surface fusion welding جوشکاری ذوبی سطحی
puppy love عشق سطحی و زودرس
Band-Aids چارهی سطحی و موقتی
Band-Aid چارهی سطحی و موقتی
sciolistic دارای اطلاعات سطحی
capital widening افزایش سطحی سرمایه
antisurface ضد عناصر سطحی شناوردشمن
density of surface charge چگالی بار سطحی
hokum نمایش سطحی وبد
heptahedron جسم هفت سطحی
hard surface سخت کردن سطحی
hard face سخت کردن سطحی
scorch بطور سطحی سوختن
adhesion force نیروی کشش سطحی
skim بطور سطحی خواندن
skimmed بطور سطحی خواندن
skims بطور سطحی خواندن
superficiality دانش سطحی بیمایگی
adsorb جذب سطحی کردن
crazing ترک برداری سطحی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
case harden سخت گردانی سطحی
carburize سخت گرداندن سطحی
in a perfunctory manner بطور سرسری یا سطحی
singe بطور سطحی سوختن
runoff coefficient ضریب جریان سطحی
adhesion کشش سطحی پیوستگی
case hardening سخت گردانی سطحی
adhesion کشش سطحی دوسیدگی
singed بطور سطحی سوختن
scorches بطور سطحی سوختن
octahedron جسم هشت سطحی
multilevel sort ترتیب چند سطحی
hydrology بررسی ابهای سطحی
magnetic surface charge بار سطحی مغناطیسی
singes بطور سطحی سوختن
carboard architecture [مدل طراحی با سطحی صاف]
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
skim sweeping پاک کردن سطحی مینها
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
subaerial واقع در قسمت سطحی خاک
once-over <idiom> یک نگاه سطحی به کسی انداختن
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
kitsch پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
skimmer الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
sciolist دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
chireugi ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
sciolism اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
kopfring حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
weisenheimer کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
generatrix نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
bedrock سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
paraboloid سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
greenwash نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
geodetical کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodeticline کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
break even point نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
rood مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
storm water فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
edp پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
polyhedric چند وجهی چند سطحی
tack coat چسب اندود اندود سطحی
gulls هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
iron law of wage قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com