English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
datum سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
Other Matches
datum point نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
reference datum سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
false origin مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
datum plane سطح مبنای ارتفاع
altitude separation حد سطوح مبنای ارتفاع
datum plane سطح مبنای اب دریا
hydrographic datum سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
altitude datum سطح مبنای ارتفاع سنجی
chart datum مبنای عمق نقشه
true origin نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
hexadecimal مبنای 61
ternary در مبنای سه
refrence مبنای مقایسه
unit of issue مبنای توزیع
binary number system سیستم مبنای دو
rationale مبنای کار
computer based بر مبنای کامپیوتر
fuselage refrence line خط مبنای بدنه
datum line خط مبنای سنجش
ternary سه مبنایی در مبنای سه
tax base مبنای مالیاتی
data base مبنای اطلاعات
troop basis مبنای یکان
fixed radix با مبنای ثابت
force basis مبنای یکان
sentience مبنای حس وحساسیت
basic of issue مبنای توزیع
ration basis مبنای جیره
monetary base مبنای پولی
number base مبنای عددی
mobilization base مبنای بسیج
on trust بر مبنای اعتبار
base of fire مبنای اتش
fire base مبنای اتش
wartime load بار مبنای ناو
ratio decidendi مبنای اصلی تصمیم
troop basis مبنای واگذاری یکان
datum sweeping mark علامت مبنای روبش
base reserves اماد مبنای ذخیره
hydrographic datum سطح مبنای اب نگاری
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
force basis یکانهای مبنای هر قسمت
ruled based deduction استنباط بر مبنای مقررات
meteorological datum plane ایستگاه مبنای هواسنجی
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
mission load بار مبنای عملیاتی
fire support base مبنای پشتیبانی اتش
software base مبنای نرم افزار
computed goto جهش بر مبنای محاسبه
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
peak load pricing قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
plane of fire سطح مبنای مسیر تیراندازی
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
reference number اعداد مبنای نشانه روی
line of site خط تراز یا مبنای افق توپ
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
keypad و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
b ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
time preference theory of interest نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
ambulance basic relay post پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
denary notation سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
pay grade ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
rectification تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
opportunism بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
parametric estimate براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
stare decisis قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
underconsumption theory of نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
current purchasing power حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
an unprincipled conduct رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
prosyllogism قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
marginal productivity theory of نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
hex نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
gyro plane سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
hexadecimal notation نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
equities اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hexadecimal notation صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
hex صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equity اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
stencil الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
polar plot روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
e r p برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
f رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
indicts متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
indicted متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
foxing شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
fox شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxes شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
racism اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
popular front ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
specification اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
altitude ارتفاع از سطح دریا
mean high water neaps متوسط ارتفاع اب دریا
high water حداکثر ارتفاع اب مد دریا
altitudes ارتفاع از سطح دریا
altitude datum ارتفاع از سطح دریا
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
push pop stack ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
assemble capital stock بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
centroid در مختصات هندسی نقطهای که مختصات ان میانگین حسابی مختصات همه نقاط ان شکل است
isopleth نقاط هم ارتفاع موج دریا
half tide level ارتفاع متوسط کشند اب دریا
absolute height ارتفاع نسبت به سطح دریا
mean higher high water ارتفاع متوسط پیشرفت اب دریا
neap حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا
mean low water neaps ارتفاع متوسط پس رفت اب دریا
e عدد در مبنای شانزده معادل عدد دهدهی 14
refereeing در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
referees در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
dog شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogging شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
gyrohorizon افق ژیروسکوپ سطح مبنای ژیروسکوپ
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
elavation tint هاشور ارتفاع نقشه
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
topography نقشه برداری
mapping نقشه برداری
surveys نقشه برداری
land surveying نقشه برداری
surveying نقشه برداری
surveyed نقشه برداری
survey نقشه برداری
spot elevation نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
tacheometer دوربین نقشه برداری
stencil plate الگوی نقشه برداری
ground survey نقشه برداری زمینی
surveying نقشه برداری ممیزی
surveys نقشه برداری زمینی
survey نقشه برداری زمینی
flying levels خط تراز نقشه برداری
mapping نقشه برداری کردن
field survey نقشه برداری زمینی
surveyed نقشه برداری زمینی
survey land نقشه برداری زمین
surveyor's staff ژالون نقشه برداری
chain survey نقشه برداری زنجیری
leveling staff ژالون نقشه برداری
surveyers notebook دفتر نقشه برداری
surveying error خطای نقشه برداری
surveying insatrument اسباب نقشه برداری
surveying instrument الات نقشه برداری
surveying polygon شبکه نقشه برداری
survey control کنترل نقشه برداری
topographical surveying نقشه برداری ارتفاعی
cadastral survey نقشه برداری زمینی
aerial survey نقشه برداری هوایی
surveying مساحی نقشه برداری
quantum valebat در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
hypsographic map نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
altitude tints لایههای رنگ ارتفاع نما در روی نقشه
line of sight مسیر دید در نقشه برداری
relief نقشه برداری عوارض زمین
gunter's chain متر فلزی نقشه برداری
connection survey نقشه برداری منطقه ربط
back sight دید عقب در نقشه برداری
sight front دید جلو در نقشه برداری
alidade یکی از وسایل نقشه برداری
survey control نقطه کنترل نقشه برداری
survey control سیستم کنترل نقشه برداری
photomap نقشه برداری بوسیله عکاسی
egoism یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com