English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
gyro plane سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
Other Matches
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
datum point نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
automates بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
datum سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
gyroscopic ژیروسکوپی
gyrohorizon افق ژیروسکوپی
gyroscopic inertia اینرسی ژیروسکوپی
gyroscopic effect اثر ژیروسکوپی
gyro compass قطب نمای ژیروسکوپی
astro compass قطب نمای ژیروسکوپی
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
synchroreceiver دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
gyro angle زاویه ژیروسکوپی سمت نجومی
gyro magnetic compass قطب نمای ژیروسکوپی ناوژیروسکوپ مغناطیسی
automatic error correction تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
gyrolog دفترچه ضرایب ژیروسکوپی یاجدول تصحیح قطب نمای مغناطیسی ناو
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
submachinegun مسلسل خودکار یانیمه خودکار
autoloader اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic check کنترل خودکار بررسی خودکار
automatics خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
false origin مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
automatic pilots وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
aided tracking سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
preccession انحراف محور ژیروسکوپ انحراف ژیروسکوپی
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
ternary در مبنای سه
hexadecimal مبنای 61
unit of issue مبنای توزیع
sentience مبنای حس وحساسیت
fixed radix با مبنای ثابت
refrence مبنای مقایسه
mobilization base مبنای بسیج
rationale مبنای کار
ration basis مبنای جیره
binary number system سیستم مبنای دو
troop basis مبنای یکان
basic of issue مبنای توزیع
fire base مبنای اتش
base of fire مبنای اتش
ternary سه مبنایی در مبنای سه
tax base مبنای مالیاتی
fuselage refrence line خط مبنای بدنه
computer based بر مبنای کامپیوتر
monetary base مبنای پولی
on trust بر مبنای اعتبار
number base مبنای عددی
force basis مبنای یکان
datum line خط مبنای سنجش
data base مبنای اطلاعات
apparent wander انحراف سمت ژیروسکوپی انحراف سمت ژیروسکوپ دراثر چرخش زمین
base reserves اماد مبنای ذخیره
hydrographic datum سطح مبنای اب نگاری
altitude separation حد سطوح مبنای ارتفاع
software base مبنای نرم افزار
fire support base مبنای پشتیبانی اتش
troop basis مبنای واگذاری یکان
wartime load بار مبنای ناو
datum plane سطح مبنای ارتفاع
ratio decidendi مبنای اصلی تصمیم
datum sweeping mark علامت مبنای روبش
datum plane سطح مبنای اب دریا
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
meteorological datum plane ایستگاه مبنای هواسنجی
computed goto جهش بر مبنای محاسبه
ruled based deduction استنباط بر مبنای مقررات
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
mission load بار مبنای عملیاتی
chart datum مبنای عمق نقشه
force basis یکانهای مبنای هر قسمت
line of site خط تراز یا مبنای افق توپ
hydrographic datum سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
b ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
peak load pricing قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
altitude datum سطح مبنای ارتفاع سنجی
plane of fire سطح مبنای مسیر تیراندازی
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
reference number اعداد مبنای نشانه روی
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
keypad و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
time preference theory of interest نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
denary notation سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
ambulance basic relay post پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
pay grade ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
opportunism بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
parametric estimate براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
an unprincipled conduct رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
stare decisis قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
hex نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
rectification تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
hexadecimal notation نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
marginal productivity theory of نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
prosyllogism قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
underconsumption theory of نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
current purchasing power حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
hex صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equity اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equities اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hexadecimal notation صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
e r p برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
e رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
f رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
indicts متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic toss روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
foxes شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxing شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
fox شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
racism اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
popular front ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
specification اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
push pop stack ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
assemble capital stock بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
mechnical خودکار
unmanned خودکار
ballpoints خودکار ها
automatic pipet پی پت خودکار
automaticity خودکار
unattended خودکار
self acting خودکار
ball pens خودکار ها
auyomated خودکار
ballpoint pens خودکار ها
self-starters خودکار
preset خودکار
automatous خودکار
automatic خودکار
automotive خودکار
ballpens خودکار ها
autonomic خودکار
pen خودکار
self-starter خودکار
automatics خودکار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
e عدد در مبنای شانزده معادل عدد دهدهی 14
reference datum سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
refereeing در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
dogging شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dog شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
automatic flasher چشمکزن خودکار
automatic focusing تمرکز خودکار
automatic fire تیراندازی خودکار
ball point pen قلم خودکار
autosave ضبط خودکار
automatic fire اتش خودکار
automatic titrator تیترکننده خودکار
power steering فرمان خودکار
automatic circuit breaker مدارشکن خودکار
cutout فیوز خودکار
crane track جرثقیل خودکار
automatic computer کامپیوتر خودکار
automatic control کنترل خودکار
coach screw پیچ خودکار
automatic cutout قطع خودکار
automatic door switch کلید خودکار در
door switch کلید خودکار در
push botton وسایل خودکار
automatic drop اتصال خودکار
automatic interrupt قطع خودکار
automatic interrupt وقفه خودکار
automatic rifle تفنگ خودکار
automatic weapon سلاح خودکار
automatic tuning میزانساز خودکار
repeating firearm اسلحه خودکار
automatic rifle توپ خودکار
automatic treatment تسویه خودکار
automatic throttle ساسات خودکار
automatic testing ازمایش خودکار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com