Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (10 milliseconds)
English
Persian
abuting surface
سطح مجاور
Search result with all words
against
پیوسته مجاور
neighbors
نزدیک مجاور
neighbour
نزدیک مجاور
neighbours
نزدیک مجاور
induce
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
inducing
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
adjacent
مجاور همسایه
adjacent
مجاور
adjacent
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
next
مجاور
nip
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nips
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
border
مجاور بودن
bordered
مجاور بودن
bordering
مجاور بودن
joggle
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
collateral
همسایه مجاور
garbage
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
vicinity
مجاور
guiding
عضلات کمکی مجاور
surrounding
احاطه کننده مجاور
neighbouring
مجاور
adjoining
نزدیک مجاور
adjoining
مجاور
contiguous
مجاور
contiguous
فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
dot
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
dotting
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
abut
مماس بودن مجاور بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
abutted
مماس بودن مجاور بودن
nigh
مجاور
adjoin
مجاور بودن
adjoined
مجاور بودن
adjoins
مجاور بودن
anal
مجاور مقعد
abutting
مجاور
abuttal
زمین مجاور
abuttals
زمین مجاور
adjacent channel interfernce
تداخل کانال مجاور
monkey chatter
تداخل کانال مجاور
adjacent lines
خطهای مجاور
adjacent point
نقطه های مجاور
adjacent video
ویدئو مجاور
aduacent sound
صدای مجاور
allele
ژنهای ناهمسان مجاور
anchimeric assistance
کمک گروه مجاور
appressed
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
appressed
مجاور
base pitch
فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
buffer duo
دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
circumjucent
از هر سو مجاور
colocate
در مجاور هم قرار دادن
compass compensation
تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
conterminous
مجاور
contiguous zone
منطقه مجاور
coterminous
مجاور
hydro
هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
limitrophe
مجاور مرزی مجاور
near by
مجاور
neighbor
مجاور
overlap tell
رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
parahepatic
مجاور کبد
paranephric
مجاور کلیه
photo pattern generation
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
proximal
مجاور
proximal stimulus
محرک مجاور
triangulation
تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
vicinage
مجاور
vicinal
مجاور
vicinal dihalide
دی هالید مجاور
graveside
مجاور قبر
gravesides
مجاور قبر
nearby
مجاور
I could have sworn that there was somebody in the next room .
می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
adjacent rows
ردیف های مجاور
[رج های مجاور]
Herati pattern
طرح هراتی
[در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com