Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 109 (6 milliseconds)
English	Persian
scall	سعفه کثیف
Other Matches
porrigo	سعفه
favus	سعفه شهدیه
mentagra	سعفه زنجی
honeycomb scall	سعفه شهدیه
pityriasis capitis	سبوسه سر سعفه نخالبه
dirties	کثیف
dirtier	کثیف
dirty	کثیف
dirtied	کثیف
mussy	کثیف
dirtiest	کثیف
draggy	کثیف
nasty	کثیف
nastiest	کثیف
nasties	کثیف
grimy	کثیف
smoochy	کثیف
nastier	کثیف
bedrabbled	کثیف
snotty	کثیف
dirtying	کثیف
dauby	کثیف
mucky	کثیف
scabbiness	کثیف
filthier	کثیف
filthiest	کثیف
sloppily	کثیف
filthy	کثیف
sloppy	کثیف
soapless	کثیف
smeary	کثیف
squalid	کثیف
bedraggled	کثیف
wild and woolly	کثیف
amiss	بد کثیف
scabious	کثیف
lousy	کثیف
scabione	کثیف
grotty	ارزان و کثیف
piggery	جای کثیف
sordid	کثیف دون
to [make] muddy	کثیف کردن
piggeries	جای کثیف
pigpens	جای کثیف
bugger	کثیف وفاسد
buggering	کثیف وفاسد
buggers	کثیف وفاسد
piggy wiggy	بچه کثیف
slub	کثیف کردن
slubber	کثیف کردن
smutch	لکه کثیف
smutch	کثیف کردن
in mourning	کثیف سیاه
besmear	کثیف کردن
bemire	کثیف کردن
bedraggle	کثیف کردن
impure	کثیف ناصاف
pigpen	جای کثیف
pigsty	جای کثیف
sump	استخراب کثیف
dirtying	کثیف کردن
dirty	کثیف کردن
splodges	کثیف کردن
dirtiest	کثیف کردن
dirties	کثیف کردن
soiling	کثیف کردن
dirtier	کثیف کردن
dirtied	کثیف کردن
messy	کثیف شلوغ
sludge	کثیف شدن
soil	کثیف کردن
splodge	کثیف کردن
sumps	استخراب کثیف
pigsties	جای کثیف
grubbier	کثیف شلخته
slopping	ادم کثیف
slopped	ادم کثیف
slop	ادم کثیف
grubbiest	کثیف شلخته
slums	محله کثیف
slum	محله کثیف
grubby	کثیف شلخته
soils	کثیف کردن
ragamuffins	ادم کثیف و بی سر وپا
ragamuffin	ادم کثیف و بی سر وپا
slummer	ساکن محلات کثیف
grimily	بطور سیاه و کثیف
off-color <idiom>	بد مزه ،کثیف ،بیادب
contaminates	الوده یا کثیف کردن
contaminating	الوده یا کثیف کردن
contaminate	الوده یا کثیف کردن
contaminated	الوده یا کثیف کردن
draggle tail	دارای دامن کثیف والوده
litterbugs	آدم کثیف وآشغال پاش
sludge	جای کثیف ولجن الود
How dirty the house is !	چقدر خانه کثیف است
litterbug	آدم کثیف وآشغال پاش
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool).	خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
sculleries	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
scullery	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
patina	[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
establishing	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
slob	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
slobs	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
gunk	ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
befoul	کثیف کردن الوده کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com