Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
Other Matches
mum's the word
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
pragmatism
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
act
حقیقت
truths
حقیقت
in sooth
در حقیقت
acted
حقیقت
in reality
در حقیقت
indeed
[admittedly]
<adv.>
در حقیقت
admittedly
<adv.>
در حقیقت
to be sure
<adv.>
در حقیقت
truth
حقیقت
facts
حقیقت
fact
حقیقت
in truth
در حقیقت
realities
حقیقت
reality
حقیقت
yea
در حقیقت
actually
در حقیقت
conservation
داشت
article had two notes
داشت
erroneousness
عدم حقیقت
suppressio veri
کتمان حقیقت
reserve
کتمان حقیقت
verism
حقیقت گرایی
tell the truth
حقیقت را گفتن
reserves
کتمان حقیقت
reserving
کتمان حقیقت
the f.of the matter
حقیقت امر
truthless
عاری از حقیقت
half truth
حقیقت ناقص
understatement
کتمان حقیقت
understatements
کتمان حقیقت
verity
صحت حقیقت
axioms
حقیقت اشکار
verities
صحت حقیقت
axiom
حقیقت اشکار
matter-of-fact
حقیقت امر
matter of fact
حقیقت امر
the face remains
حقیقت همانست
thing in itself
حقیقت غایی
factual
حقیقت امری
factually
حقیقت امری
hold up
<idiom>
اثبات حقیقت
shoe is on the other foot
<idiom>
برخلاف حقیقت
tao
حقیقت طریقت
To speak the truth.
حقیقت را گفتن
truthful
<adj.>
راست
[با حقیقت]
approving truth
حقیقت مسلم
oversoul
حقیقت مطلق
unreality
عدم حقیقت
untruthful
خلاف حقیقت
talented
درون داشت
when will women have the vote?
خواهند داشت
apanage
اختصاص داشت
without letted
باز داشت
talent
درون داشت
expectation
چشم داشت
expectations
چشم داشت
factum
یاد داشت
note book
دفتریاد داشت
talents
درون داشت
durst
زهره داشت
dwelt
منزل داشت
he adored that woman
ان زن رابسیاردوست می داشت
expectantly
با چشم داشت
he loved her dear
اوبسیاردوست داشت
truth drug
داروی کشف حقیقت
disabused
از حقیقت اگاه کردن
disabuse
از حقیقت اگاه کردن
that is about the size of it
حقیقت امراین است
in the wrong
<idiom>
اشتباه ،درستی حقیقت
untruths
خلاف حقیقت کذب
veritable
قابل اثبات حقیقت
untruth
خلاف حقیقت کذب
lowdown
<idiom>
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
That's not so!
این حقیقت ندارد!
disabuses
از حقیقت اگاه کردن
disabusing
از حقیقت اگاه کردن
The fact of the matter is. . . . . . .
حقیقت امر اینست که ...
understated
حقیقت را افهار نکردن
principle
حقیقت مبادی واصول
in point of fact
حقیقت امر اینست که
understating
حقیقت را افهار نکردن
understate
حقیقت را افهار نکردن
veridical
از روی حقیقت گویی
falsi crimen
مخفی کردن حقیقت
Nothing hurts like the truth.
حقیقت تلخ است
understates
حقیقت را افهار نکردن
block note paper
دسته کاغذیاد داشت
He was looking for you.
داشت دنبالت می گشت
to take down
یاد داشت کردن
i will note it down
یاد داشت میکنم
annotator
یاد داشت کننده
marrige of convenience
پیوند با چشم داشت
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
to set down
یاد داشت کردن
to make a note of
یاد داشت کردن
prospectiveness
چشم داشت به اینده
outlook
منظره چشم داشت
writing pad
دسته یاد داشت
the dog wasled
سگ بند در گردن داشت
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
to minute down
یاد داشت کردن
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
سرووضع مرتبی داشت
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
disposure
نمایش عرضه داشت
to make a minute of
یاد داشت کردن
he complained with reason
داشت که گله میکرد
actions
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
axioms
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axiom
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
apodeictic
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
smoke out
<idiom>
درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
apodictic
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
low dwon
حقایق امر اصل حقیقت
realism
مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
I know it for a fact.
این یک حقیقت مسلم است
mincingly
با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
The girl was penciling her eyebrows .
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
he was in purpose to do it
در نظر داشت که ان کار رابکند
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
it weighed kilogrammes
بود سه کیلوگرم وزن داشت
fusileer
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
prospect of success
چشم داشت یا امید کامیابی
fusilier
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
He was running like a madman.
عین دیوانه ها داشت می دوید
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
She was talking to (with ) a friend .
داشت با دوستش صحبت می کرد
durst
جرات داشت جسارت کرد
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
no song no supper
تانخوانی شام نخواهیم داشت
to raise a dust
اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
quinquereme
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
he made me wait
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
notate
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
count palatine
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
He wanted to incite the people.
قصد داشت مردم راتحریک کند
og
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
on old woman past sixty
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
pistole
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
to preach from notes
از روی یاد داشت وضع کردن
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
marshalsea
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
like hell
<idiom>
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
to thrash out the truth
حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
as a matter of fact
حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
She was crying over her misfortunes.
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
groschen
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
on shall from a quo rum
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
to serve a notice on some one
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
of livery
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
lostlabour
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
She married a man old eonugh to be her father.
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
no paternosterŠno p
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
The truth was known to no one other than himself.
هیچ کس به غیر از خود او
[مرد]
حقیقت را نمی دانست.
complete transaction
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
kreutzer
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
He had the air of a frightened(scared)child.
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
record prices
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
nestorianism
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
systematic theology
بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
delitescent
پنهان
perdu or due
پنهان
latent
پنهان
abstruse
پنهان
perdu
پنهان
perdue
پنهان
veiled
پنهان
backdoor
پنهان
hidden line
خط پنهان
cryptical
پنهان
jackes
پنهان
ram cache
RA پنهان
occult
پنهان
hugger mugger
پنهان
cryptic
پنهان
cryptically
پنهان
benined the curtain
پنهان
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
individualism
اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com