English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
English Persian
embassies سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
Other Matches
embassy سفارت کبری
embassies سفارت کبری
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
demarche بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
resident نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
residents نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
overseas agent نماینده خارجی
residency محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
letters patent نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
safe conduct سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
internunico فرستاده پاپ قائم مقام نماینده پاپ
sheriff نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriffs نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
note نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
noting نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
notes نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
capitulation تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
intervention هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
interventions هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
embassage مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
sumption کبری
the major premise کبری
cobra مار کبری
cobras مار کبری
tibias قصبه کبری
major premise مقدمه کبری
tibia قصبه کبری
major occultation غیبت کبری
shin bone قصبه کبری
shank قصبه کبری ساقه
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
embassy سفارت
embassies سفارت
ambassadorship سفارت
legations سفارت
legation سفارت
charge d'affaires نایب سفارت
ambassadorial وابسته به سفارت
charge d'affaires کاردار سفارت
Chancellors سردبیر سفارت
secretary of embassy دبیر سفارت
secretary of embassy منشی سفارت
the british legation سفارت انگلیس
Chancellor سردبیر سفارت
nunciature سفارت پاپ
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
to strike an a بصورت ویژهای درامدن
internuncio کفیل سفارت پاپ
to send upon an e مامور سفارت کردن
to send upon an e به سفارت اعزام کردن
texture دارای بافت ویژهای نمودن
tea has an adour p to itself چای بوی ویژهای دارد
textures دارای بافت ویژهای نمودن
that point was of p interest ان نکته جالبیست ویژهای داشت
embassy ایلچی گری سفارت خانه
embassies ایلچی گری سفارت خانه
an idiomatic experssion عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
to smile a person into a mood کسیرا با لبخند بحالت ویژهای در ژوردن
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
breeding grounds جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
he went out in the poll امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
breeding ground جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
gentleman at large کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
detail بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detailing بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
introductory word کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
rose gall برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
design points ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
playback rate scale factor و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
radius dimpling ایجاد گودی در سطح ورقههای فلز توسط ابزارمخروطی شکل ویژهای
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
approved data سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
sent فرستاده
envoi فرستاده
missionary فرستاده
emissaries فرستاده
envoy فرستاده
emissary فرستاده
apostle فرستاده
envoys فرستاده
missionaries فرستاده
apostles فرستاده
legate فرستاده پاپ
envoys فرستاده مامور
god's messenger فرستاده خدا
messengers فرستاده رسول
messenger فرستاده رسول
envoy فرستاده سیاسی
envoys فرستاده سیاسی
opostolic delegate فرستاده پاپ
legates فرستاده پاپ
parlementaire فرستاده جنگی
nunico فرستاده پاپ
committed <adj.> <past-p.> فرستاده شده
envoy فرستاده مامور
forwarded <adj.> <past-p.> فرستاده شده
delivered <adj.> <past-p.> فرستاده شده
consigned <adj.> <past-p.> فرستاده شده
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
advances : ازپیش فرستاده شده
advancing ازپیش فرستاده شده
sent via e-mail بوسیله ایمیل فرستاده شد
advance ازپیش فرستاده شده
envoy extraordiinary فرستاده فوق العاده
to be moved to another school به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
remittee گیرنده وجه فرستاده شده
invisible exports فرستاده هایا صادرات نامحسوس
wirephoto عکسی که بوسیله بی سیم فرستاده میشود
work drawing نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop drawing نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
spot pass پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
inviolability مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
answers سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
header بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
headers بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
delegating نماینده
delegated نماینده
agent نماینده
delegates نماینده
agents نماینده
delegates نماینده ها
representatives نماینده ها
delegate نماینده
doer نماینده
doers نماینده
representative نماینده
representatives نماینده
deputies نماینده
deputy نماینده
indicator نماینده
depts نماینده
agencies نماینده
attorney نماینده
attorneys نماینده
indicant نماینده
proctor نماینده
indicatory نماینده
factors نماینده
commissioner نماینده
commissioners نماینده
nominees نماینده
mercantile agent نماینده
agency نماینده
factor نماینده
nominee نماینده
dept نماینده
deligate نماینده
proxy نماینده
jack and gill دونامه نماینده ........
law agent نماینده حقوقی
expessive حاکی نماینده
manufacturer's agent نماینده تولیدکننده
representations تمثال نماینده
manufacturer's agent نماینده سازنده
law agent نماینده قضایی
internunico نماینده پاپ
consular agent نماینده کنسولی
priority indicator نماینده اولویت
assignee نماینده مامور
insurance agent نماینده بیمه
envoi مامور نماینده
parliamentarians نماینده مبرز
by depty بوسیله نماینده
check indicator نماینده مقابله
parliamentarian نماینده مبرز
manufacturers' agent نماینده سازنده
manufacturers' agent نماینده تولیدکننده
marker ship کشتی نماینده
sole agent نماینده انحصاری
stack indicator نماینده پشته
walking delegate نماینده سیار
represented نماینده بودن
represent نماینده بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com