Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
mail order
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
Other Matches
door step selling
فروش از طریق مراجعه به خانوارها
debt finance
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
SEPP
سیستم تامین کننده خط امن بین جستجوگری کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان فروش کالاها از طریق اینترنت میدهد
ISP
شرکتی که حاوی یکی از اتصالات داغی است که اتصالات اینترنت و فروش را ممکن می سازد تا کاربران خصوصی از طریق آن به اینترنت دستیابی داشته باشند
corresponsive
مکاتبهای
postal chess
شطرنج مکاتبهای
pen pal
دوست مکاتبهای
pen pals
دوست مکاتبهای
postalite
شطرنج باز مکاتبهای
correspondence chess
بازی شطرنج مکاتبهای
mail order business
کسب و کار مکاتبهای
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
privileged communication
مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
furriers
خز فروش پوست فروش
furrier
خز فروش پوست فروش
indent
سفارش
indenting
سفارش
indents
سفارش
enjoinment
سفارش
reference
سفارش
order
سفارش
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
order
دستور سفارش
factory order
سفارش ساخت
commendation
سفارش تقدیر
trial order
سفارش ازمایشی
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
asking and ordering
درخواست و سفارش
call the shots
<idiom>
سفارش دادن
Put in a good word for me.
سفارش من رابکن
engaged
سفارش شده
enjoin
سفارش کردن به
enjoined
سفارش کردن به
enjoining
سفارش کردن به
enjoins
سفارش کردن به
order format
قالب سفارش
purchase order
سفارش خرید
economic order quantity
حد مطلوب سفارش
letter of recommendation
سفارش نامه
conditional order
سفارش مشروط
modification order
سفارش اصلاحی
blanket order
سفارش کلی
back order
سفارش معوق
order for goods
سفارش کالا
acknowledgement of order
تایید سفارش
acknowledgement of order
تصدیق سفارش
ordering
سفارش دهی
outwork
سفارش به بیرون
place an order
سفارش دادن
send away for
سفارش دادن
order
سفارش دادن
processing of the order
انجام سفارش
indenting
سفارش دادن
indent
سفارش دادن
indents
سفارش دادن
order processing time
مدت انجام سفارش
indenting
سفارش رسیده از خارج
reorder point
نقطه سفارش مجدد
order time
زمان سفارش کالا
indent
سفارش درخواست کردن
indent
سفارش رسیده از خارج
order processing time
زمان انجام سفارش
indenting
سفارش درخواست کردن
indents
سفارش درخواست کردن
to book something
چیزی را سفارش دادن
open indent
سفارش خرید باز
indents
سفارش رسیده از خارج
ordered
سفارش داده شده
outwork
سفارش به خارج از شرکت
bespeak
ازپیش سفارش دادن
dispatch order
سفارش حمل سریع
lead time
زمان انجام سفارش
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
order
دستور دادن سفارش
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
custom made
سفارش داده شده
custom-made
سفارش داده شده
engage
از پیش سفارش دادن
reorder level
سطح سفارش مجدد
reorder interval
زمان بین دو سفارش
reorder cost
هزینه سفارش مجدد
engages
از پیش سفارش دادن
reorder
دوباره سفارش دادن
To place an order for some goods.
کالائی را سفارش دادن
re order
سفارش دوم باره
how far
<adv.>
به چه طریق
to what extent
<adv.>
به چه طریق
vi'a prep
از طریق
tao
طریق
in what way
<adv.>
به چه طریق
way
طریق
via
از طریق
how
از چه طریق
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
indent
سفارش خرید از کشور بیگانه
testimonial
سفارش وتوصیه رضایت نامه
testimonials
سفارش وتوصیه رضایت نامه
batch costing
تعیین قیمت سفارش کالا
indenting
سفارش خرید از کشور بیگانه
a la carte
جداجدا سفارش داده شده.
indents
سفارش خرید از کشور بیگانه
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
order
سفارش دادن کالا یا جنس
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
mail order
سفارش کالا بوسیله پست
order
سفارش دادن تنظیم کردن
hereditarily
به طریق ارث
by payment
از طریق پرداخت
just as well
<adv.>
به همان طریق
road
طریق خیابان
roads
طریق خیابان
equally
<adv.>
به همان طریق
officially
از طریق اداری
noway
به هیچ طریق
dy drawing lots
به طریق قرعه
similite
بهمان طریق
in no wise
بهیچ طریق
available by
در دسترس از طریق .....
open indent
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
indent upon a person for goods
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
To order a meal.
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
illegaly
از طریق غیر قانونی
keyed in
<past-p.>
وارده از طریق کلید
in or after this manner
بدینسان
[بدین طریق]
road haulage
حمل از طریق جاده
request mast
از طریق سلسله مراتب
prescriptive right
حق مالکیت از طریق مرورزمان
volatility separation
جداسازی از طریق فراریت
in what manner
چطور بچه طریق
c
آموزش از طریق کامپیوتر
by tender
از طریق مزایده یا مناقصه
by acceptance
از طریق قبولی نویسی
not even by
[not even through]
[not even by means of ]
نه حتی به وسیله
[به طریق]
query by example
سئوال از طریق مثال
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
procurement lead time
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
to direct traffic through
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
metabolize
دگرگون کردن از طریق متابولیزم
cdc
جهت دهی خودکارپیام از طریق کد
trunk connection
اتصال مشترکین از طریق ترانک
interface
وصل کردن از طریق رابط
trunk calls
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
trunk call
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
noises
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
inch
پیمودن مسیر
[به طریق آهسته]
gradationally
به ترتیب درجه به طریق تصاعد
administrative shippings
ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage
انبار کردن به طریق اداری
air movement of patients
ترابری بیماران از طریق هوا
unearned
از طریق کار به دست نیامده
request mast
گزارش از طریق سلسله مراتب
interfaces
وصل کردن از طریق رابط
noise
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
oligopoly
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
By hook or by crook. somehow.
هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
haulage
حمل و نقل کالااز طریق جاده
acoustic minehunting
روش اکتشاف مین به طریق صوتی
continuous strip camera
دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
phoned
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phones
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoning
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
unix
از طریق اتصال سری به کامپیوتر دیگر
crossfertilize
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
monetization
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
road haulier
حمل کننده کالا از طریق خشکی
phone
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
lead time
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
distributions
عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
typed
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
types
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
distribution
عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
inland waterway consignment note
صورت ارسال بار از طریق ابراه داخلی
active mine
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
PGP
یات پرداخت از طریق اینترنت انجام میشود
type
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
keyboarding
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
illumination by reflection
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com