English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (2 milliseconds)
English Persian
modification order سفارش اصلاحی
Other Matches
economic order quantity کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
correctives اصلاحی
revisional اصلاحی
revisory اصلاحی
corrective اصلاحی
reformative اصلاحی
amendatory اصلاحی
corrective maintenance پشتیبانی اصلاحی
qualifying clauses مواد اصلاحی
corrective therapy درمان اصلاحی
remedial statutes قوانین اصلاحی
corrective maintenance نگهداشت اصلاحی
intermediatory اصلاحی مصلحانه
corrective تادیب کننده اصلاحی
modificatory اصلاح امیز اصلاحی
correctives تادیب کننده اصلاحی
cm نگهداشت اصلاحی aintenance
mfm ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
modified frequency modulation recording ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
simagin's improved variation واریاسیون اصلاحی سیماگین در دفاع گرونفلد
ordering costs هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
rider ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
riders ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
stet processus گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
order سفارش
reference سفارش
indent سفارش
indents سفارش
indenting سفارش
enjoinment سفارش
blanket order سفارش کلی
outwork سفارش به بیرون
send away for سفارش دادن
place an order سفارش دادن
acknowledgement of order تایید سفارش
acknowledgement of order تصدیق سفارش
economic order quantity حد مطلوب سفارش
back order سفارش معوق
trial order سفارش ازمایشی
factory order سفارش ساخت
letter of recommendation سفارش نامه
indents سفارش دادن
order for goods سفارش کالا
order format قالب سفارش
conditional order سفارش مشروط
purchase order سفارش خرید
processing of the order انجام سفارش
Put in a good word for me. سفارش من رابکن
call the shots <idiom> سفارش دادن
engaged سفارش شده
indenting سفارش دادن
indent سفارش دادن
ordering سفارش دهی
enjoining سفارش کردن به
enjoins سفارش کردن به
commendation سفارش تقدیر
enjoin سفارش کردن به
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
asking and ordering درخواست و سفارش
enjoined سفارش کردن به
order دستور سفارش
order سفارش دادن
To place an order for some goods. کالائی را سفارش دادن
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
reorder point نقطه سفارش مجدد
re order سفارش دوم باره
to book something چیزی را سفارش دادن
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
reorder دوباره سفارش دادن
reorder level سطح سفارش مجدد
reorder cost هزینه سفارش مجدد
reorder interval زمان بین دو سفارش
outwork سفارش به خارج از شرکت
indents سفارش رسیده از خارج
dispatch order سفارش حمل سریع
custom made سفارش داده شده
custom-made سفارش داده شده
indent سفارش درخواست کردن
engage از پیش سفارش دادن
engages از پیش سفارش دادن
order دستور دادن سفارش
ordered سفارش داده شده
indents سفارش درخواست کردن
lead time زمان انجام سفارش
indenting سفارش رسیده از خارج
order time زمان سفارش کالا
order processing time مدت انجام سفارش
order processing time زمان انجام سفارش
indenting سفارش درخواست کردن
open indent سفارش خرید باز
bespeak ازپیش سفارش دادن
indent سفارش رسیده از خارج
mail order سفارش کالا بوسیله پست
indent سفارش خرید از کشور بیگانه
indents سفارش خرید از کشور بیگانه
order سفارش دادن کالا یا جنس
order سفارش دادن تنظیم کردن
a la carte جداجدا سفارش داده شده.
indenting سفارش خرید از کشور بیگانه
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
testimonial سفارش وتوصیه رضایت نامه
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
batch costing تعیین قیمت سفارش کالا
testimonials سفارش وتوصیه رضایت نامه
ordering costs هزینههای مربوط به سفارش کالا
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
open indent سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
mail order سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
indent upon a person for goods درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
procurement lead time زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
upward compatible اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
May I use your name as a reference? اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
lead time مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
cost plus contracts قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
canvass جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
standing orders دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
computerised ordering systems سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
standing order دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
order سفارش دادن دستور دادن
Manchester-Kashan فرش کاشانی-انگلیسی [این نوع فرش به سفارش شهر منچستر در کاشان بافته می شده و پشم آن تماما از نوع مرینوس استرالیایی بوده است.]
order خرید سفارش خرید
recommending سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommends سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommend سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com