Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (2 milliseconds)
English
Persian
commendation
سفارش تقدیر
Other Matches
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
fate
تقدیر
predestination
تقدیر
predetermination
تقدیر
appreciation
تقدیر
commendation
تقدیر
appreciations
تقدیر
foreordainment
تقدیر
the weird sisters
تقدیر
destinations
تقدیر
fates
تقدیر
destination
تقدیر
foredoom
تقدیر
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
allotment
سرنوشت تقدیر
ordinances
مشیت تقدیر
allotments
سرنوشت تقدیر
ordinance
مشیت تقدیر
ordinace
مشیت تقدیر
fatally
به حکم تقدیر
predestinarian
معتقد به تقدیر
award
پاداش تقدیر
awarded
پاداش تقدیر
awarding
پاداش تقدیر
awards
پاداش تقدیر
cumlaude
با افهار تقدیر
commendatory
تقدیر امیز
dispensation
اعطا تقدیر
dispensations
اعطا تقدیر
appreciator
تقدیر کننده
foreordinate
تقدیر کردن
tenant by sufferance
مستاجر به تقدیر موجر
to follow ones nose
کار رابدست تقدیر
destinies
تقدیر نصیب و قسمت
thanked
تقدیر سپاسگزاری کردن
thanking
تقدیر سپاسگزاری کردن
destiny
تقدیر نصیب و قسمت
inappreciable
غیرقابل تقدیر نامحسوس
thank
تقدیر سپاسگزاری کردن
inestimably
بطور تقدیر ناپذیر
palmary
شایسته ستایش و تقدیر برجسته
hold out
<idiom>
حاصل شدن ،تقدیر کردن
inestimably
پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
indents
سفارش
indenting
سفارش
order
سفارش
reference
سفارش
indent
سفارش
enjoinment
سفارش
order format
قالب سفارش
outwork
سفارش به بیرون
order for goods
سفارش کالا
call the shots
<idiom>
سفارش دادن
letter of recommendation
سفارش نامه
ordering
سفارش دهی
factory order
سفارش ساخت
modification order
سفارش اصلاحی
place an order
سفارش دادن
processing of the order
انجام سفارش
purchase order
سفارش خرید
Put in a good word for me.
سفارش من رابکن
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
trial order
سفارش ازمایشی
send away for
سفارش دادن
asking and ordering
درخواست و سفارش
economic order quantity
حد مطلوب سفارش
acknowledgement of order
تایید سفارش
engaged
سفارش شده
back order
سفارش معوق
order
سفارش دادن
order
دستور سفارش
enjoin
سفارش کردن به
indents
سفارش دادن
blanket order
سفارش کلی
enjoined
سفارش کردن به
indent
سفارش دادن
enjoins
سفارش کردن به
conditional order
سفارش مشروط
enjoining
سفارش کردن به
indenting
سفارش دادن
acknowledgement of order
تصدیق سفارش
order
دستور دادن سفارش
To place an order for some goods.
کالائی را سفارش دادن
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
reorder point
نقطه سفارش مجدد
to book something
چیزی را سفارش دادن
indent
سفارش درخواست کردن
indent
سفارش رسیده از خارج
indenting
سفارش درخواست کردن
indenting
سفارش رسیده از خارج
indents
سفارش درخواست کردن
indents
سفارش رسیده از خارج
custom made
سفارش داده شده
custom-made
سفارش داده شده
engage
از پیش سفارش دادن
engages
از پیش سفارش دادن
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
reorder level
سطح سفارش مجدد
reorder interval
زمان بین دو سفارش
reorder cost
هزینه سفارش مجدد
order time
زمان سفارش کالا
order processing time
مدت انجام سفارش
order processing time
زمان انجام سفارش
open indent
سفارش خرید باز
dispatch order
سفارش حمل سریع
outwork
سفارش به خارج از شرکت
bespeak
ازپیش سفارش دادن
lead time
زمان انجام سفارش
ordered
سفارش داده شده
re order
سفارش دوم باره
reorder
دوباره سفارش دادن
batch costing
تعیین قیمت سفارش کالا
testimonial
سفارش وتوصیه رضایت نامه
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
testimonials
سفارش وتوصیه رضایت نامه
a la carte
جداجدا سفارش داده شده.
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
indents
سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting
سفارش خرید از کشور بیگانه
indent
سفارش خرید از کشور بیگانه
order
سفارش دادن تنظیم کردن
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
mail order
سفارش کالا بوسیله پست
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
order
سفارش دادن کالا یا جنس
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
indent upon a person for goods
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
mail order
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
open indent
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
To order a meal.
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
procurement lead time
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
lead time
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
inappreciation
عدم تقدیر عدم درک
cost plus contracts
قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
canvassed
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
standing order
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
computerised ordering systems
سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
standing orders
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
order
سفارش دادن دستور دادن
Manchester-Kashan
فرش کاشانی-انگلیسی
[این نوع فرش به سفارش شهر منچستر در کاشان بافته می شده و پشم آن تماما از نوع مرینوس استرالیایی بوده است.]
order
خرید سفارش خرید
recommend
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommends
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommending
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com