Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (31 milliseconds)
English
Persian
indent
سفارش درخواست کردن
indenting
سفارش درخواست کردن
indents
سفارش درخواست کردن
Other Matches
asking and ordering
درخواست و سفارش
indent upon a person for goods
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
call-up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitioned
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning
درخواست کردن درخواست وسایل
requisition
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions
درخواست کردن درخواست وسایل
requests
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested
درخواست اماد کردن درخواست کردن
enjoin
سفارش کردن به
enjoins
سفارش کردن به
enjoining
سفارش کردن به
enjoined
سفارش کردن به
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
canvasses
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
request modify
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
order
سفارش دادن تنظیم کردن
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
excess demand
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
implores
درخواست کردن از
demand
درخواست کردن
plead with
درخواست کردن
entreated
درخواست کردن
solicits
درخواست کردن
entreating
درخواست کردن
applies
درخواست کردن
apply
درخواست کردن
solicited
درخواست کردن
implored
درخواست کردن از
imploring
درخواست کردن از
pray
درخواست کردن
implore
درخواست کردن از
to make an application
[to apply]
درخواست کردن
supplicate
درخواست کردن
solicit
درخواست کردن
speak for
<idiom>
درخواست کردن
soliciting
درخواست کردن
applying
درخواست کردن
entreat
درخواست کردن
demands
درخواست کردن
prays
درخواست کردن
praying
درخواست کردن
demanded
درخواست کردن
prayed
درخواست کردن
entreats
درخواست کردن
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
plead
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleads
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
requisition
درخواست رسمی کردن
to a oneself for help
درخواست کمک کردن
requisitioned
درخواست رسمی کردن
to apply for leave
درخواست مرخصی کردن
solicit
درخواست یا تقاضا کردن از
requisitioning
درخواست رسمی کردن
requisitions
درخواست رسمی کردن
soliciting
درخواست یا تقاضا کردن از
bone
خواستن درخواست کردن
to ask too much
بیش از حد درخواست کردن
to deny somebody a wish
درخواست کسی را رد کردن
call for fire
درخواست اتش کردن
boned
خواستن درخواست کردن
bones
خواستن درخواست کردن
boning
خواستن درخواست کردن
solicited
درخواست یا تقاضا کردن از
to reject
[refuse]
an application
درخواست نامه ای را رد کردن
solicits
درخواست یا تقاضا کردن از
to ask somebody for
[about]
something
از کسی چیزی درخواست کردن
mission call
درخواست پشتیبانی هوایی کردن
call for ..... under the credit
درخواست کردن ..... تحت اعتبار
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
to call somebody to
[for]
something
از کسی برای چیزی درخواست کردن
to ask specifically about something
چیزی را به طور خاص درخواست کردن
apply
درخواست کردن شامل حال بودن
applies
درخواست کردن شامل حال بودن
to file a petition
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
applying
درخواست کردن شامل حال بودن
subsequent filing
[application, documents]
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
to withdraw an application
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
lean on
<idiom>
اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
to file an application to somebody
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
apply
صدق کردن درخواست کردن
petitions
دادخواهی کردن درخواست کردن
beg
استدعا کردن درخواست کردن
applies
صدق کردن درخواست کردن
petition
دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioned
دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioning
دادخواهی کردن درخواست کردن
applying
صدق کردن درخواست کردن
cry off
تقاضا کردن درخواست کردن
request
تقاضا کردن درخواست کردن
begged
استدعا کردن درخواست کردن
requests
تقاضا کردن درخواست کردن
begs
استدعا کردن درخواست کردن
requested
تقاضا کردن درخواست کردن
requesting
تقاضا کردن درخواست کردن
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
recommend
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommending
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommends
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
fire call
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
indenting
سفارش
reference
سفارش
enjoinment
سفارش
indent
سفارش
order
سفارش
indents
سفارش
indent
سفارش دادن
blanket order
سفارش کلی
commendation
سفارش تقدیر
modification order
سفارش اصلاحی
letter of recommendation
سفارش نامه
indents
سفارش دادن
back order
سفارش معوق
indenting
سفارش دادن
trial order
سفارش ازمایشی
ordering
سفارش دهی
call the shots
<idiom>
سفارش دادن
purchase order
سفارش خرید
acknowledgement of order
تایید سفارش
place an order
سفارش دادن
factory order
سفارش ساخت
conditional order
سفارش مشروط
order for goods
سفارش کالا
send away for
سفارش دادن
processing of the order
انجام سفارش
acknowledgement of order
تصدیق سفارش
engaged
سفارش شده
order format
قالب سفارش
economic order quantity
حد مطلوب سفارش
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
order
دستور سفارش
order
سفارش دادن
outwork
سفارش به بیرون
Put in a good word for me.
سفارش من رابکن
order
دستور دادن سفارش
indents
سفارش رسیده از خارج
dispatch order
سفارش حمل سریع
lead time
زمان انجام سفارش
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
indent
سفارش رسیده از خارج
to book something
چیزی را سفارش دادن
To place an order for some goods.
کالائی را سفارش دادن
bespeak
ازپیش سفارش دادن
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
custom made
سفارش داده شده
indenting
سفارش رسیده از خارج
custom-made
سفارش داده شده
engage
از پیش سفارش دادن
outwork
سفارش به خارج از شرکت
reorder point
نقطه سفارش مجدد
ordered
سفارش داده شده
reorder level
سطح سفارش مجدد
reorder interval
زمان بین دو سفارش
reorder cost
هزینه سفارش مجدد
engages
از پیش سفارش دادن
reorder
دوباره سفارش دادن
re order
سفارش دوم باره
open indent
سفارش خرید باز
order processing time
زمان انجام سفارش
order processing time
مدت انجام سفارش
order time
زمان سفارش کالا
order
سفارش دادن کالا یا جنس
mail order
سفارش کالا بوسیله پست
a la carte
جداجدا سفارش داده شده.
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
testimonial
سفارش وتوصیه رضایت نامه
indent
سفارش خرید از کشور بیگانه
testimonials
سفارش وتوصیه رضایت نامه
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
batch costing
تعیین قیمت سفارش کالا
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
indenting
سفارش خرید از کشور بیگانه
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
indents
سفارش خرید از کشور بیگانه
fire message
پیام اتش درخواست اتش کردن
To order a meal.
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
mail order
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
open indent
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
procurement lead time
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
lead time
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
on request of which
[at his request]
به درخواست او
claims
درخواست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com