Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (10 milliseconds)
English
Persian
conditional order
سفارش مشروط
Other Matches
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
conditioned
مشروط
pending
مشروط
eventual
مشروط
contingent
مشروط
provisional
مشروط
qualified
مشروط
provided
مشروط
contingents
مشروط
conditional
مشروط
person in whose favor a condition is mad
مشروط له
limited
مشروط
subject
مشروط
subjected
مشروط
subjecting
مشروط
subjects
مشروط
contingents
تصادفی مشروط
contingent
تصادفی مشروط
conditionally
بطور مشروط
dirty bill od lading
بارنامه مشروط
unalterable
<adj.>
غیر مشروط
pleas
وعده مشروط
plea
وعده مشروط
provided
مشروط به انکه
paroled
ازادی مشروط
conditional probability
احتمال مشروط
absolute
غیر مشروط
unconditional
غیر مشروط
probationers
عفو مشروط
paroling
ازادی مشروط
condition
مشروط کردن
absolute
<adj.>
غیر مشروط
inalienable
<adj.>
غیر مشروط
indispensable
<adj.>
غیر مشروط
inevitable
<adj.>
غیر مشروط
unalienable
<adj.>
غیر مشروط
qualified endorsement
فهرنویسی مشروط
conditional contract
عقد مشروط
conditional confession
اقرار مشروط
claused bill og exchange
بارنامه مشروط
providing
مشروط بر اینکه
provisional
شرطی مشروط
probationer
عفو مشروط
on probation
در آزادی مشروط
absolutes
غیر مشروط
estate at will
اجاره مشروط
conditional discharge
ازادی مشروط
subject to being unsold
مشروط براینکه
probation
ازادی مشروط
foul bill of lading
بارنامه مشروط
parole
ازادی مشروط
paroles
ازادی مشروط
conditional race
مسابقه مشروط با ارابه
probative
دال بر اثبات مشروط
probatory
دال بر اثبات مشروط
concurring opinion
رای موافق مشروط
restrictive indorsement
فهر نویسی مشروط
probationary period
دوره ازادی مشروط
sub modo
مشروط یا مضیق یا مقید
extra good time
معافی مشروط از زندان
on approval
مشروط به رضایت خریدار
Payment on delivery of goods.
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
deferred dividened
سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
order
سفارش
indenting
سفارش
indents
سفارش
enjoinment
سفارش
indent
سفارش
reference
سفارش
modification order
سفارش اصلاحی
letter of recommendation
سفارش نامه
order for goods
سفارش کالا
place an order
سفارش دادن
order format
قالب سفارش
outwork
سفارش به بیرون
send away for
سفارش دادن
processing of the order
انجام سفارش
purchase order
سفارش خرید
trial order
سفارش ازمایشی
Put in a good word for me.
سفارش من رابکن
call the shots
<idiom>
سفارش دادن
asking and ordering
درخواست و سفارش
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
acknowledgement of order
تصدیق سفارش
commendation
سفارش تقدیر
indenting
سفارش دادن
engaged
سفارش شده
blanket order
سفارش کلی
ordering
سفارش دهی
enjoin
سفارش کردن به
back order
سفارش معوق
acknowledgement of order
تایید سفارش
indents
سفارش دادن
enjoins
سفارش کردن به
enjoining
سفارش کردن به
order
دستور سفارش
factory order
سفارش ساخت
enjoined
سفارش کردن به
economic order quantity
حد مطلوب سفارش
order
سفارش دادن
indent
سفارش دادن
precarious
عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
To place an order for some goods.
کالائی را سفارش دادن
ordered
سفارش داده شده
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
custom-made
سفارش داده شده
order
دستور دادن سفارش
order processing time
زمان انجام سفارش
engage
از پیش سفارش دادن
engages
از پیش سفارش دادن
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
to book something
چیزی را سفارش دادن
reorder point
نقطه سفارش مجدد
order processing time
مدت انجام سفارش
indents
سفارش درخواست کردن
bespeak
ازپیش سفارش دادن
order time
زمان سفارش کالا
indenting
سفارش رسیده از خارج
dispatch order
سفارش حمل سریع
custom made
سفارش داده شده
outwork
سفارش به خارج از شرکت
indenting
سفارش درخواست کردن
indent
سفارش رسیده از خارج
reorder
دوباره سفارش دادن
open indent
سفارش خرید باز
reorder cost
هزینه سفارش مجدد
indents
سفارش رسیده از خارج
indent
سفارش درخواست کردن
reorder interval
زمان بین دو سفارش
re order
سفارش دوم باره
reorder level
سطح سفارش مجدد
lead time
زمان انجام سفارش
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
indent
سفارش خرید از کشور بیگانه
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
order
سفارش دادن کالا یا جنس
order
سفارش دادن تنظیم کردن
testimonials
سفارش وتوصیه رضایت نامه
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
testimonial
سفارش وتوصیه رضایت نامه
a la carte
جداجدا سفارش داده شده.
batch costing
تعیین قیمت سفارش کالا
indents
سفارش خرید از کشور بیگانه
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
indenting
سفارش خرید از کشور بیگانه
mail order
سفارش کالا بوسیله پست
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
indent upon a person for goods
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
To order a meal.
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
open indent
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
mail order
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
union shop
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
depositions
درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
ticket of leave
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
deposition
درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
procurement lead time
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
lead time
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
covenant real
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
reversion
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
cost plus contracts
قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
canvass
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
computerised ordering systems
سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
standing orders
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing order
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
provided he goes at once
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
order
سفارش دادن دستور دادن
Manchester-Kashan
فرش کاشانی-انگلیسی
[این نوع فرش به سفارش شهر منچستر در کاشان بافته می شده و پشم آن تماما از نوع مرینوس استرالیایی بوده است.]
order
خرید سفارش خرید
recommend
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommends
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommending
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com