English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (8 milliseconds)
English Persian
blanket order سفارش کلی
Search result with all words
indent سفارش
indent سفارش درخواست کردن
indent سفارش خرید از کشور بیگانه
indent سفارش دادن
indent سفارش رسیده از خارج
indenting سفارش
indenting سفارش درخواست کردن
indenting سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting سفارش دادن
indenting سفارش رسیده از خارج
indents سفارش
indents سفارش درخواست کردن
indents سفارش خرید از کشور بیگانه
indents سفارش دادن
indents سفارش رسیده از خارج
custom made سفارش داده شده
custom-made سفارش داده شده
a la carte جداجدا سفارش داده شده.
canvass جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
engage از پیش سفارش دادن
engages از پیش سفارش دادن
engaged سفارش شده
order سفارش دادن تنظیم کردن
order سفارش
order سفارش دادن کالا یا جنس
order سفارش دادن دستور دادن
order خرید سفارش خرید
order سفارش دادن
order دستور دادن سفارش
order دستور سفارش
enjoin سفارش کردن به
enjoined سفارش کردن به
enjoining سفارش کردن به
enjoins سفارش کردن به
recommend سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommending سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommends سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
commendation سفارش تقدیر
mail order سفارش کالا بوسیله پست
mail order سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
standing order دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
ordering سفارش دهی
ordered سفارش داده شده
testimonial سفارش وتوصیه رضایت نامه
testimonials سفارش وتوصیه رضایت نامه
acknowledgement of order تصدیق سفارش
acknowledgement of order تایید سفارش
back order سفارش معوق
batch costing تعیین قیمت سفارش کالا
bespeak ازپیش سفارش دادن
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
computerised ordering systems سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
conditional order سفارش مشروط
cost plus contracts قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
dispatch order سفارش حمل سریع
economic order quantity کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
economic order quantity حد مطلوب سفارش
enjoinment سفارش
factory order سفارش ساخت
indent upon a person for goods درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
lead time زمان انجام سفارش
lead time مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
letter of recommendation سفارش نامه
modification order سفارش اصلاحی
open indent سفارش خرید باز
open indent سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
order for goods سفارش کالا
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
order format قالب سفارش
order processing time زمان انجام سفارش
order processing time مدت انجام سفارش
order time زمان سفارش کالا
ordering costs هزینههای مربوط به سفارش کالا
ordering costs هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
outwork سفارش به بیرون
outwork سفارش به خارج از شرکت
place an order سفارش دادن
send away for سفارش دادن
processing of the order انجام سفارش
procurement lead time زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
purchase order سفارش خرید
re order سفارش دوم باره
reorder دوباره سفارش دادن
reorder cost هزینه سفارش مجدد
reorder interval زمان بین دو سفارش
reorder level سطح سفارش مجدد
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
reorder point نقطه سفارش مجدد
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
trial order سفارش ازمایشی
Other Matches
reference سفارش
Put in a good word for me. سفارش من رابکن
call the shots <idiom> سفارش دادن
asking and ordering درخواست و سفارش
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
to book something چیزی را سفارش دادن
To place an order for some goods. کالائی را سفارش دادن
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
May I use your name as a reference? اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
Manchester-Kashan فرش کاشانی-انگلیسی [این نوع فرش به سفارش شهر منچستر در کاشان بافته می شده و پشم آن تماما از نوع مرینوس استرالیایی بوده است.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com