English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
single name paper سفته دارای یک امضاء
Other Matches
undersigned دارای امضاء
jurat گواهی امضاء وهویت امضاء کننده
draft سفته
drafts سفته
promissory note سفته
drafted سفته
bank paper سفته
demand note سفته
promissory notes سفته
bill of exgchange سفته
He signed with the letter امضاء با حرف او
signatures امضاء
signature امضاء
cosignatory هم امضاء
ratification امضاء
sigil امضاء
stock jobbery سفته بازی
papering سفته برات
papered سفته برات
paper سفته برات
papers سفته برات
stock jobber سفته باز
speculators سفته باز
speculator سفته باز
agiotage سفته بازی
direct debit سفته-وجهالزمان
speculation سفته بای
speculation سفته بازی
gamblers سفته باز
stock jobbing سفته بازی
drafts برات سفته
gambler سفته باز
drafted برات سفته
draft برات سفته
accommodation bill سفته دوستانه
initialed اولین امضاء
signatories امضاء کننده
initialled اولین امضاء
attestation تصدیق امضاء
john hancock امضاء اصیل
initialing اولین امضاء
initial اولین امضاء
initialling اولین امضاء
unsigned بدون امضاء
signatory امضاء کننده
monograph امضاء با یک حرف
monographs امضاء با یک حرف
subscribers امضاء کننده
subscriber امضاء کننده
undersign امضاء کردن
initials اولین امضاء
signed امضاء شده
john henry امضاء اصیل
signature امضاء کردن
signer امضاء کننده
blank signed document سفید امضاء
blank signed cheque چک سفید امضاء
signatures امضاء کردن
specimen signature نمونه امضاء
speculative motive انگیزه سفته بازی
gamble سفته بازی کردن
gambles سفته بازی کردن
kite سفته بازی کردن
gambled سفته بازی کردن
to fly a kite سفته بازی کردن
kites سفته بازی کردن
time bill سفته مدت دار
bull سفته باز بورس
bulls سفته باز بورس
prothonotary متصدی امضاء احکام
subscript زیر نویس امضاء
blank check چک امضاء شده وسفید
blank check چک سفید امضاء شده
i had it signed انرا به امضاء رساندم
signatories صاحب امضاء امضایی
signatory صاحب امضاء امضایی
prontonotary متصدی امضاء احکام
undersigned امضاء کننده زیر
forgery امضاء سازی سند
attest تصدیق امضاء کردن
attested تصدیق امضاء کردن
attesting تصدیق امضاء کردن
john henry امضاء خود سخص
weŠthe undersigned ما امضاء کنندگان زیر
forgeries امضاء سازی سند
john hancock امضاء خود سخص
attests تصدیق امضاء کردن
short bills سفته یا برات کوتاه مدت
speculating احتکارکردن سفته بازی کردن
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
date on which a bill falls due موعد پرداخت برات یا سفته
speculates احتکارکردن سفته بازی کردن
speculate احتکارکردن سفته بازی کردن
speculated احتکارکردن سفته بازی کردن
abusing a blank signed document سوء استفاده از سفید امضاء
poison pen نامه بی امضاء وتوهین امیز
ideograph امضاء یا علامت مخصوص شخص
blank check چک امضاء شده بدون مبلغ
badges امضاء و علامت برجسته و مشخص
badge امضاء و علامت برجسته و مشخص
To authenticate a signature. تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
speculate معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculated معاملات قماری یا سفته بازی کردن
option dealing سفته بازی روی ترقی سهام
speculating معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculative demand for money تقاضای سفته بازی برای پول
speculates معاملات قماری یا سفته بازی کردن
endorsement in blank فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
Just sign here and leave at that . اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
On my way home. . . اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
endorsement صحه امضاء حواله شرح پشت سند
endorsements صحه امضاء حواله شرح پشت سند
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
bill time draft برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
date of grace مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
speculative demand for money تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
kites فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
kite فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
endorsee کسی که برات یا هر سنددیگری از قبیل چک و سفته در وجه او فهر نویسی و به او تسلیم میشود
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
qualified indorsement فهرنویسی برات یا سفته با ذکرمطلبی که مسئوولیت فهرنویس را نسبت به ان چه قانون مقرر داشته است محدودتر یا وسیعتر کند
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
IOU در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
IOUs در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
endorse فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorses فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsing فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsed فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
three legged دارای سه پا
trilinear دارای سه خط
odoriferous دارای بو
bilabiate دارای دو لب
three-legged دارای سه پا
iodic دارای ید
glochidiate دارای مو
fraught with دارای
footy دارای پا
binucleate دارای دو هسته
preemptor دارای حق شفعه
binuclear دارای دو هسته
binocular دارای دو چشم
binaural دارای دو گوش
bimotored دارای دوموتور
bimorphemic دارای دوشکل
pre emptive دارای حق شفعه
bimolecular دارای دوملکول
binucleated دارای دو هسته
bipartite دارای دوقسمت
biradial دارای دوشعاع
buckish دارای خوی بز
double tongued دارای دوقول
dyslogistic دارای خاطرات بد
bodied دارای بدن
bizonal دارای دومنطقه
bisulcate دارای دوشکاف
feldspathic دارای فلدسپار
biramous دارای دو شاخه
primipara دارای یک اولاد
prerogatived دارای حق ویژه
bumpiness دارای برامدگی
entitative دارای وجودخارجی
petiolate دارای دمگل
deadbeat دارای سکون
deadbeats دارای سکون
portentous دارای فال بد
basined دارای ابگیر
pelliculate دارای پوسته
papillose دارای برامدگی
palmy دارای نخل
azotic دارای ازت
fibrinous دارای مودلیفی
petiolated دارای دمگل
pileate دارای کلاهک
melodic دارای ملودی
bichrome دارای دو رنگ
bicentric دارای دومرکز
polygamous دارای چند زن
far reaching دارای اثرزیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com