Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English
Persian
tamping
سفت کردن حفره ها بعد ازپرکردن
Other Matches
vesiculate
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
ventricle
حفره
ventricles
حفره
pothole
حفره
potholes
حفره
sockets
حفره
interstice
حفره
chamber
حفره
laigh
حفره
chambers
حفره
delving
حفره
ditches
حفره
lacuna
حفره
ditched
حفره
craters
حفره
holing
حفره
borings
حفره
loculus
حفره
cell
حفره
cells
حفره
socket
حفره
crater
حفره
hole
حفره
holed
حفره
holes
حفره
cavitation
حفره
venter
حفره
cavern
حفره
caverns
حفره
sinuses
حفره مغ
sinus
حفره مغ
fovea
حفره
sheugh
حفره
cavity
حفره
sheuch
حفره
hollow
حفره
cavities
حفره
sucket
حفره
porous
حفره
delved
حفره
dale
حفره
delves
حفره
dales
حفره
delve
حفره
hollows
حفره
thirl
حفره
ditch
حفره
foveate
حفره دار
pit
گودال حفره
ozone hole
حفره اوزون
knot hole
محل حفره
camouflet
حفره زیرزمینی
calyculate
حفره دار
gleonid
حفره دار
crypts
حفره غدهای
alveolate
حفره دار
foveiform
حفره مانند
weak square
حفره سوراخ
charging socket
حفره جا شارژر
crypt
حفره غدهای
fossate
حفره دار
maw
حفره معده
cavitation
حفره سازی
pitted
حفره دار
trilocular
دارای سه حفره
foveal
حفره دار
fossa
حفره فرورفتگی
pit
حفره روباه
vacuolar
حفره مانند
mold cavity
حفره قالب
vacuolation
تشکیل حفره
cavern
حفره زیرزمینی
hollow
گودی حفره
vacuolation
ایجاد حفره
caverns
حفره زیرزمینی
loculate
حفره دار
hollows
گودی حفره
pits
گودال حفره
camouflet
حفره ماسوره
vacuolate
حفره مانند
boring
حفره کنی
pitting
ایجاد حفره
electron hole
حفره الکترونی
pits
حفره روباه
pits
حفره خرج چاه
fuze cavity
حفره نصب ماسوره
sinks
ته نشینی حفره یاگودال
sink
ته نشینی حفره یاگودال
socket bayonet
سرنیزه حفره دار
fox hole
سنگر حفره روباه
loculus
حفره کیسه گرده
cellular expanded
بتن با حفره منبسط
vacuolate
حفرهای حفره دار
excavation
گود برداری حفره
chamber
جان لوله حفره
triloculate
دارای سه حفره سه یاختهای
electron pair
زوج الکترون حفره
pit
حفره خرج چاه
chambers
جان لوله حفره
vacuolar
حفرهای حفره دار
calyculate
دارای سطوح حفره دار
cavity
سوراخ حفره یا محفظه قالب
lacunar
وابسته به حفره یا جای خالی
cavities
سوراخ حفره یا محفظه قالب
hydrothorax
تجمع مایع در حفره جنب
vesicular
حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
loculus
سلول یا حفره تخمدان مرکب
hawse buckler
درپوش حفره زنجیر لنگر
lacunate
وابسته به حفره یا جای خالی
receptacles
حفره درون سلولی گیاه
lacunary
وابسته به حفره یا جای خالی
receptacle
حفره درون سلولی گیاه
vesiculate
مربوط به حفره تاول دار
lacunal
وابسته به حفره یا جای خالی
lumen
حفره یا مجرای عضولولهای شکل
vesicular
مربوط به حفره تاول دار
hamstring
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings
زردپی طرفین حفره پشت زانو
lumen
حفره سلولی درون جدار گیاه
hamstringing
زردپی طرفین حفره پشت زانو
sitzmark
حفره حاصل از زمین خوردن اسکی باز
crater
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
craters
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
loculicidal
شکوفا در شکاف پشت حفره یاحجره گرزن گیاه
pit
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
pits
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
stope
حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
PCMCIA
- سوزنی که در انتهای کارت PCMCIA درون حفره آن قرار دارد
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
endodontia
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
endodontics
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
middle ear
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
ditch
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
cupped
حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
cups
حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
ditched
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
cup
حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
ditches
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
back plane
یک برد مدار چاپی PCB که شامل حفره هایی است که سایر بردها می توانند بازاویههای صحیح در ان جای بگیرند
earths
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earth
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
faxing
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
sullage pit
چاله زه کشی سنگر یا حفره زه کشی
phototransistor
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
shoot the curl
موج سواری در حفره موج
alveolar
حفره دار حبابک دار
shoot the tube
موج سواری در حفره موج
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
pelvises
لگن خاصره حفره لگن خاصره
pelvis
لگن خاصره حفره لگن خاصره
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com