Dictiornary-Farsi | سفیدی پوست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
albinism	سفیدی پوست


Other Matches

argent	سفیدی
blankness	سفیدی
candour	سفیدی
candor	سفیدی
chalkiness	سفیدی
acquittal	رو سفیدی
whiteness	سفیدی
white	سفیدی
silveriness	سفیدی
whiter	سفیدی
whithness	سفیدی
whitest	سفیدی
endermic	انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
alphosis	سفیدی جلد
watcheye	سفیدی چشم
impudence	چشم سفیدی
blank	سفید سفیدی
albescent	مایل به سفیدی
blankest	سفید سفیدی
scleroderma	مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
gray	روبه سفیدی رونده
rivers	سفیدی بین خطوط
river	سفیدی بین خطوط
acquittals	برائت ذمه رو سفیدی
dermatological	مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
ice blink	سفیدی افق از انعکاس دریا
wall eye	چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
snow goose	غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
snow geese	غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
white line	خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
gaiter	پارچه سفیدی که روی کفش بسته میشودگتر پارچهای
lime light	روشنایی سفیدی که از داغ کردن اهک حاصل میشود
gaiters	پارچه سفیدی که روی کفش بسته میشودگتر پارچهای
You name it , weve got it.	از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
skinning	پوست کندن با پوست پوشاندن
skins	پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned	پوست کندن با پوست پوشاندن
skin	پوست کندن با پوست پوشاندن
havelock	روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
You name it . Everything under the sun .	از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
hereford	نوعی گوساله گوشت قرمز ازنژاد انگلیسی که صورت سفیدی دارد
slip sheet	صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
slough	پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peels	پوست انداختن پوست
peel	پوست انداختن پوست
tegumnentum	پوست طبیعی پوست
xanthochroid	شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
skin	پوست
shells	پوست
shelling	پوست
integument	پوست
rinds	پوست
neurilemma or lema	پوست پی
parer	پوست کن
cortices	پوست
goat	پوست بز
goats	پوست بز
peltry	پوست
shell	پوست
cortex	پوست
skinless	بی پوست
rind	پوست
husks	پوست
glume	پوست
hides	پوست
hide	پوست
flayer	پوست کن
dermis	پوست
peeling	پوست
skins	پوست
shale	پوست
peel	پوست
crustal	پوست
skinned	پوست
peels	پوست
cuticle	پوست
skinning	پوست
dermatalgia	پوست
husk	پوست
tunc	پوست
goatskin	پوست بز
strippers	پوست کن
stripper	پوست کن
encrustation	پوست
barked	پوست
barks	پوست
tegmen	پوست
scalp	پوست سر
tegmentum	پوست
encrustations	پوست
bark	پوست
hulls	پوست
barking	پوست
skinner	پوست کن
hull	پوست
goatskins	پوست بز
swanskin	پوست قو
cuticular	وابسته به پوست
dermoidal	شبیه پوست
dermatosis	اماس پوست
dermoidal	پوست مانند
dermatoid	پوست مانند
calfskin	پوست گوساله
calf skin	پوست گوساله
broadtail	پوست بره
cuticular	پوست مانند
cutis	پوست زیرین
dermatozoa	انگلهای پوست
decorticate	پوست کندن از
dermatology	پوست شناسی
sheep skin	پوست گوسفند
dermoid	پوست مانند
dermoid	شبیه پوست
dermatography	شرح پوست
dermatographia	پوست نگاری
derm	زیر پوست
dermatopathy	ناخوشی پوست
debark	پوست کندن از
blach hulled	سیاه پوست
bast	پوست درخت
corticated	پوست دار
chap	خشگی پوست
skinning	پوست پوستی
chap	شکاف [در پوست]
chap	ترک [در پوست]
skins	پوست پوستی
chafe	پوست رفتگی
skinned	پوست پوستی
beaver	پوست سگ ابی
beavers	پوست سگ ابی
onion skin	پوست پیاز
skin	پوست پوستی
to strip something off	کندن [پوست]
chafes	پوست رفتگی
alphosis	بیرنگی پوست
apple peel	پوست سیب
barky	پوست دار
corticate	پوست دار
malacodermous	نرم پوست
chafing	پوست رفتگی
taxidermy	پوست ارایی
picked	پوست کنده
aboveboard	پوست کنده
parchmenty	پوست مانند
dermotropic	متمایل به پوست
skin effect	اثر پوست
molt	پوست اندازی
negress	زن سیاه پوست
onionskin	پوست پیاز
oxhide	پوست گاو
pachydermatous	ستبر پوست
pachydermatous	پوست کلفت
pachydrmatous	پوست کلفت
papillose	مانندبرامدگی پوست
moleskin	پوست کورموش
mesoderm	میان پوست
kid skin	پوست بزغاله
kipskin	دسته پوست
thin skinned	پوست نازک
thick skinned	پوست کلفت
malicorium	پوست انار
melanic	سیاه پوست
tegmentum	پوست طبیعی
melanotic	سیاه پوست
parachroma	بیرنگی پوست
taxidermist	پوست ارا
ross	پوست درخت
ross	پوست کندن
scalable	پوست کندنی
scarf skin	پوست برونی
scscalable	پوست کندنی
skiver	پوست تراش
shuck	پوست نخودوغیره
skin and bone	پوست واستخوان
rhytidome	پوست درخت
pityriasis	شوره پوست
skinner	پوست فروش
slipe	پوست کندن از
parer	پوست تراش
peltmonger	پوست فروش
percutaneous	از راه پوست
periderm	پوست برونی
periderm	پوست اطراف
phyma	برامدگی پوست
transcutaneal	عبورکننده از پوست
in plain english	پوست کنده
impassiveness	پوست کلفتی
endoderm	درون پوست
entoderm	درون پوست
erythema	التهاب پوست
ethiope	سیاه پوست
ethiopian	سیاه پوست
excoriate	پوست کندن از
excoriation	پوست رفتگی
egg shell	پوست تخم
ectorderm	برون پوست
desquamate	پوست انداختن
desquamate	پوست ریختن
drum head	پوست طبل
drumhead	پوست طبل