Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
English
Persian
cap
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
capped
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
Other Matches
uncap
کلاه از سر برداشتن
to sel a person a pup
کلاه کسیرا برداشتن
cathodogeaph
بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
salutes
سلام دادن
saluted
سلام دادن
salute
سلام دادن
saluting
سلام دادن
to return a greeting
جواب سلام دادن
to salute an officer
افسری را سلام دادن
hand salute
سلام نظامی دادن سلام نظامی
levee
سلام عام بارعام دادن
parting salute
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
saluting
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
yerk
هل دادن شکاف برداشتن
To stand at the salute.
بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
stoppers
سربطری
stopper
سربطری
cork oak
پیچ سربطری
canning
قوطی قوطی کنسرو
can
قوطی قوطی کنسرو
cans
قوطی قوطی کنسرو
plugging
سربطری توپی گذاشتن
plugs
سربطری توپی گذاشتن
plug
سربطری توپی گذاشتن
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
to sue out a writ
حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
photosensitize
بوسیله نور به چیزی حساسیت دادن
phyrgian cap
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry
نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
seam
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seams
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
saluting battery
توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
salutes
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salute
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluted
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
To live on borrowed money . To play for time .
این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
box magazine
قوطی خشاب خشاب قوطی شکل
casks
کلاه جنگی کلاه خود
cask
کلاه جنگی کلاه خود
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
photo pattern generation
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
sampled
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sample
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
jasey
کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
exhibitionism
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
modiste
کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
canning
قوطی
packets
قوطی
cans
قوطی
box
قوطی
boxes
قوطی
tins
قوطی
packet
قوطی
six-pack
شش قوطی
six-packs
شش قوطی
canister
قوطی
can
قوطی
tin
قوطی
canisters
قوطی
cans
قوطی حلبی
snuffbox
قوطی انفیه
spice box
قوطی ادویه
cigar case
قوطی سیگار
cigarette case
قوطی سیگارت
tinned
قوطی کرده
can-openers
در قوطی باز کن
jewel case
قوطی جواهر
accumulator box
قوطی اکولاموتور
gasoline can
قوطی بنزین
snuff box
قوطی انفیه
box of matches
قوطی کبریت
can opener
در قوطی باز کن
can-opener
در قوطی باز کن
tinned
توی قوطی
springer
قوطی قر شده
canister
قوطی خرج
box cameras
دوربین قوطی
tincan
قوطی حلبی
box camera
دوربین قوطی
can
قوطی حلبی
canning
قوطی حلبی
match box
قوطی کبریت
matchboxes
قوطی کبریت
canisters
قوطی خرج
box trail
سهم قوطی شکل
pouncet box
قوطی عطر پاش
pouncet box
قوطی محتوی گردخوشبو
canister
[قوطی کوچک دردار]
pillboxes
قوطی حب دارو وغیره
pillbox
قوطی حب دارو وغیره
fly book
قوطی مگس ساختگی
pill box
قوطی گردونه کوچک
package
قوطی بسته بندی کردن
packaged
قوطی بسته بندی کردن
tin opener
[British]
قوطی بازکن
[آشپزی]
[ابزارآلات]
can opener
[American]
قوطی بازکن
[آشپزی]
[ابزارآلات]
packages
قوطی بسته بندی کردن
Find demolition charges to
قوطی مواد منفجره همه منظوره
all purpose canister
قوطی مواد منفجره همه منظوره
locket
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
lockets
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
springer
قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
vanity boxŠcaseŠor bag
قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
vasculum
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
regard
سلام
salaamed
سلام
saluting
سلام
all hail
سلام
hullo
سلام
salute
سلام
salaaming
سلام
howdy
سلام !
salutes
سلام
saluted
سلام
regards
سلام
good afternoon
سلام
regarded
سلام
salaams
سلام
salutation
سلام
greetings
سلام
kind regards
سلام
hello
سلام
ave
سلام
greets
: سلام
greeted
: سلام
greet
: سلام
salutations
سلام
salaam
سلام
greeting
سلام
allhail
سلام
stye
سنده سلام
greeting
سلام کننده
greetings
سلام کننده
saluting gun
توپ سلام
half cap
نیم سلام
sties
سنده سلام
styes
سنده سلام
sty
سنده سلام
take the salute
سلام گرفتن
admirals' march
سلام تیمساری
gun salute
تیر سلام
hails
: سلام درود
to take the salute
سلام گرفتن
to give the time of day
سلام کردن
hellos
سلام کردن
color salute
سلام به پرچم
minute gun
توپ سلام
hello
سلام کردن
hallos
سلام کردن
hullos
سلام کردن
hails
سلام کردن
hail
: سلام درود
hailed
سلام کردن
hailing
: سلام درود
hailing
سلام کردن
nodding acquaintance
سلام علیک
blank catridge
گلوله سلام
full dress
لباس سلام
salaaming
سلام کردن
salaams
سلام کردن
hailed
: سلام درود
salaamed
سلام کردن
salaam
سلام کردن
hail
سلام کردن
hails
سلام برشما باد
hailing
سلام برشما باد
hailed
سلام برشما باد
hail
سلام برشما باد
Give him my regards.
سلام من را به او برسان.
[مرد]
give my r. s to him
سلام مرابه او برسانید
Remember me to him.
سلام من را به او برسان.
[مرد]
evening gun
توپ سلام شامگاه
to fire salute
توپ سلام انداختن
fire salute
توپ سلام انداختن
curtsey
سلام یاتواضع کردن
curtsied
سلام یاتواضع کردن
curtsy
سلام یاتواضع کردن
They greeted each other.
با هم سلام وتعارف کردند
curtsying
سلام یاتواضع کردن
Please give him my (best) regards.
سلام مرا به اوبرسانید
to make a curtsy
سلام زنانه کردن
peace be with you
سلام برشما باد
curtsies
سلام یاتواضع کردن
saluter
سلام دهنده یاکننده
curtseying
سلام یاتواضع کردن
Everyone sends their regards to you.
همگی بهت سلام رسوندن.
salutations
تعارف سلام اول نامه
present arms
سلام درحال پیش فنگ
he has an axe to grind
سلام لربی طمع نیست
salutation
تعارف سلام اول نامه
personal salute
مراسم سلام افراد برجسته
He didnt return (acknowledge) my greetings.
جواب سلام مرا نداد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com