Dictiornary-Farsi | سلام گرفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (13 milliseconds)

English	Persian
take the salute	سلام گرفتن
to take the salute	سلام گرفتن


Other Matches

parting salute	سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
To stand at the salute.	بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
saluting battery	توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
salute	احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting	احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluted	احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salutes	احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
hand salute	سلام نظامی دادن سلام نظامی
salute	سلام
greets	: سلام
greeted	: سلام
greet	: سلام
ave	سلام
saluting	سلام
saluted	سلام
allhail	سلام
salaaming	سلام
salaams	سلام
salaamed	سلام
hullo	سلام
kind regards	سلام
salaam	سلام
all hail	سلام
salutes	سلام
salutations	سلام
salutation	سلام
howdy	سلام !
greetings	سلام
greeting	سلام
good afternoon	سلام
regard	سلام
regarded	سلام
regards	سلام
hello	سلام
hullos	سلام کردن
minute gun	توپ سلام
greetings	سلام کننده
hello	سلام کردن
hellos	سلام کردن
hallos	سلام کردن
salaam	سلام کردن
greeting	سلام کننده
salaamed	سلام کردن
saluting gun	توپ سلام
salute	سلام دادن
salaams	سلام کردن
saluted	سلام دادن
nodding acquaintance	سلام علیک
salutes	سلام دادن
to give the time of day	سلام کردن
salaaming	سلام کردن
color salute	سلام به پرچم
saluting	سلام دادن
half cap	نیم سلام
gun salute	تیر سلام
stye	سنده سلام
styes	سنده سلام
admirals' march	سلام تیمساری
sties	سنده سلام
sty	سنده سلام
hailed	سلام کردن
hail	: سلام درود
hails	سلام کردن
blank catridge	گلوله سلام
hailed	: سلام درود
hailing	سلام کردن
full dress	لباس سلام
hails	: سلام درود
hailing	: سلام درود
hail	سلام کردن
curtsying	سلام یاتواضع کردن
hailed	سلام برشما باد
curtsy	سلام یاتواضع کردن
curtsies	سلام یاتواضع کردن
peace be with you	سلام برشما باد
hailing	سلام برشما باد
Remember me to him.	سلام من را به او برسان. [مرد]
hails	سلام برشما باد
Give him my regards.	سلام من را به او برسان. [مرد]
hail	سلام برشما باد
curtsied	سلام یاتواضع کردن
curtseying	سلام یاتواضع کردن
curtsey	سلام یاتواضع کردن
Please give him my (best) regards.	سلام مرا به اوبرسانید
They greeted each other.	با هم سلام وتعارف کردند
to make a curtsy	سلام زنانه کردن
evening gun	توپ سلام شامگاه
give my r. s to him	سلام مرابه او برسانید
to return a greeting	جواب سلام دادن
fire salute	توپ سلام انداختن
to fire salute	توپ سلام انداختن
to salute an officer	افسری را سلام دادن
saluter	سلام دهنده یاکننده
To greet someone . To exchange greetings with someone.	با کسی سلام وتعارف کردن
To be a nodding acquaintance of someone .	با کسی سلام وعلیک داشتن
To take the salute.	جواب سلام ( نظامی ) رادادن
He didnt return (acknowledge) my greetings.	جواب سلام مرا نداد
salutation	تعارف سلام اول نامه
salutations	تعارف سلام اول نامه
Everyone sends their regards to you.	همگی بهت سلام رسوندن.
personal salute	مراسم سلام افراد برجسته
personal salute	تیر سلام برای افراد
half cap	سلام با اندک تکانی درکلاه
he has an axe to grind	سلام لربی طمع نیست
levee	سلام عام بارعام دادن
present arms	سلام درحال پیش فنگ
gratulate	تبریک گفتن سلام کردن
to do make or pay obeisance to	بکسی تواضع یا باسر سلام کردن
ahoy	ندا و خبر برای مواقع سلام لفظ
Can't you just say hello like a normal person?	نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
parting shots	تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shot	تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
salutes	سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting	سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
gun salute	سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
cap	سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
capped	سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
saluted	سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute	سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
salvo	شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvoes	شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
color salute	سلام پرچم احترام به پرچم
rifle salute	احترام با تفنگ سلام با تفنگ
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
to take up	گرفتن
overtake	گرفتن
skim	گرفتن کف
reclaimed	پس گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
overtaken	گرفتن
recapture	پس گرفتن
indwell	جا گرفتن
infold	در بر گرفتن
withdraw	پس گرفتن
to shut off	را گرفتن
tong	گرفتن
skim	کف گرفتن از
corks	گرفتن
detract	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
catch on	گرفتن
seizes	گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
cork	گرفتن
seize	گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
seized	گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
recapturing	پس گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
detracted	گرفتن
detracting	گرفتن
detracts	گرفتن
deglutinate	گرفتن
reclaim	پس گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
resumption	از سر گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
hold	گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
get at	گرفتن
obturate	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
encumbering	گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
holds	گرفتن
false grip	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
grabs	گرفتن
capture	گرفتن
grabbed	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
captures	گرفتن
grab	گرفتن
capturing	گرفتن
grabbing	گرفتن
encumbers	گرفتن
catch	گرفتن
to break in	گرفتن
skims	گرفتن کف
despumate	کف گرفتن از