English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
English Persian
heavenly hierarchy سلسله مراتب فرشتگان
Other Matches
command channels سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
hierarchy گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchies گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
channelled سلسله مراتب
chain of command سلسله مراتب
channeled سلسله مراتب
channel سلسله مراتب
sequences سلسله مراتب
hierachy سلسله مراتب
sequence سلسله مراتب
pecking order سلسله مراتب
channels سلسله مراتب
hierarchies سلسله مراتب
channeling سلسله مراتب
hierarchy سلسله مراتب
military channel سلسله مراتب نظامی
hierarchy of needs سلسله مراتب نیازها
memory hierarchy سلسله مراتب حافظه
hierarchism اصول سلسله مراتب
occupational hierarchy سلسله مراتب شغلی
request mast از طریق سلسله مراتب
response hierarchy سلسله مراتب پاسخ
data hierarchy سلسله مراتب داده ها
cryptochannel سلسله مراتب رمز
thearchy سلسله مراتب خدایان
chain of command سلسله مراتب فرماندهی
control hierarchy سلسله مراتب کنترل
chain سلسله سلسله مراتب
chains سلسله سلسله مراتب
echelons ستون طبقه سلسله مراتب
hierarchic وابسته به سلسله مراتب وریاست
habit family hierarchy سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
echelon ستون طبقه سلسله مراتب
pecking order سلسله مراتب دانه چینی
request mast گزارش از طریق سلسله مراتب
exempted station یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
seraphs فرشتگان سرافین
seraphim فرشتگان سرافین
seraph فرشتگان سرافین
angeology مبحث فرشتگان
seraphic وابسته به فرشتگان سرافین
heavenly hierarchy پایه بندی فرشتگان
hiearchic وابسته به دستگاه فرشتگان
ghaut سلسله سلسله کوه
cherub فرشتگان اسمانی بصورت بچه بالدار
cherubs فرشتگان اسمانی بصورت بچه بالدار
cherubim فرشتگان اسمانی بصورت بچه بالدار
white magic جادو گری بوسیله فرا خواندن فرشتگان کیمیا
infinitely به مراتب
hiearchic مراتب
theholy orders مراتب روحانیون
the above was a summary مراتب فوق
at best منتهای مراتب
supemundane فوق مراتب دنیوی
data hierarchy سلسه مراتب داده ها
supramundane ماورای مراتب دنیوی
in witness whereof برای گواهی مراتب بالا
ranks طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
rank طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranked طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
genealogies سلسله
catena سلسله
kingdom سلسله
strips سر سلسله
dynasty سلسله
dynasties سلسله
train سلسله
run سلسله
gradations سلسله
trains سلسله
gradation سلسله
genealogy سلسله
ranged سلسله
ranges سلسله
system سلسله
systems سلسله
chain سلسله
range سلسله
runs سلسله
trained سلسله
nexus سلسله
chains سلسله
systems سلسله رشته
unit system سلسله احاد
trains رشته سلسله
system سلسله رشته
series سلسله ردیف
pulse train سلسله تپش ها
train رشته سلسله
protomartyr سر سلسله شهدا
the vascular system سلسله اوندهاومجراها
phylum اجداد سلسله
nervous system سلسله عصب
phylon اجداد سلسله
ommiades سلسله امیه
ommiad سلسله امیه
trained رشته سلسله
range سلسله ردیف
coneatenation تسلسل سلسله
chain سلسله کوه
chains سلسله کوه
rank سلسله مقام
ranked سلسله مقام
ranks سلسله مقام
nervous systems سلسله عصب
ranges سلسله ردیف
ghat سلسله کوه
mountain ranges سلسله جبال
string ردیف سلسله
ranged سلسله ردیف
ghat رشته سلسله
neural وابسته به سلسله اعصاب
hierachical structure ساختار سلسله مراتبی
the nervous system سلسله پیهای نباتی
achamenidae سلسله هخامنشی هخامنشیان
hierarchical model مدل سلسله مراتبی
hierarchical network شبکه سلسله مراتبی
flight یک رشته پلکان سلسله
hierarchy ساختار دادهای سلسله مراتبی
hierarchies ساختار دادهای سلسله مراتبی
hierachical file system سیستم فایل سلسله مراتبی
dynastical وابسته بیک سلسله پادشاهان
dynast عضو سلسله پادشاهان سرسلسله
ohm واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
ohms واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
argumentum یک سلسله دلایل قابل قبول
sympathetics سلسله پیهای نباتی باشد
campaigns سلسله عملیات کوره بلند
campaigning سلسله عملیات کوره بلند
campaigned سلسله عملیات کوره بلند
campaign سلسله عملیات کوره بلند
novus actus intervenieus قطع سلسله علیت در خسارات
algebraic hierarchy parenthese پرانتزهای سلسله مراتبی جبری
train سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trains سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trained سلسله وقایع توالی حیله جنگی
abort متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
semiosis یک سلسله فعل وانفعالات مشخص جانور علامت
hierarchical data base management system سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
underplot یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش توط ئه
aborted متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
hdbms DataBase Hierarchicalسیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی Systems anagement
onion skin language زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
Tahmasb شاه تهماسب [پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com