Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
submissive	سلطه پذیر
Other Matches
ascendance submission	سلطه گری- سلطه پذیری
dominance submission	سلطه گری- سلطه پذیری
aggressive	سلطه جو
domination	سلطه
mastery	سلطه
sway	سلطه
dominant	سلطه گر
sovereignty	سلطه
sways	سلطه
dominance	سلطه
domineering	سلطه جو
swayed	سلطه
ascendancy	سلطه تفوق
ascendency	سلطه تفوق
thalassocracy	سلطه دریایی
domination	سلطه گری
ascendance	سلطه گری
submission	سلطه پذیری
rule	حکومت سلطه
submissiveness	سلطه پذیری
dominance	سلطه گری
empery	سلطه کامل
domineer	سلطه جویی کردن
dominance need	نیاز سلطه گری
in a battle for world domination	مبارزه برای سلطه جهان
power	اقتدار سلطه نیروی برق
powered	اقتدار سلطه نیروی برق
powering	اقتدار سلطه نیروی برق
sway	اهتزاز سلطه حکومت کردن
powers	اقتدار سلطه نیروی برق
emancipating	از زیر سلطه خارج کردن
emancipates	از زیر سلطه خارج کردن
emancipated	از زیر سلطه خارج کردن
emancipate	از زیر سلطه خارج کردن
sways	اهتزاز سلطه حکومت کردن
swayed	اهتزاز سلطه حکومت کردن
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
sovereignty	پادشاهی و سلطنت وفرمانروایی حاکمیت و سیادت و سلطه
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
front de liberation national	جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
solvable	حل پذیر
soluble	حل پذیر
pi acceptor	پی پذیر
pliable	خم پذیر
cleavable	رخ پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
proton acceptor	پرتون پذیر
remediable	گزیر پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
stretchy	فراخی پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
extensible	توسعه پذیر
extendible	کشش پذیر
expiable	کفاره پذیر
expansible	گسترش پذیر
revocable	ابطال پذیر
remediable	چاره پذیر
remediable	درمان پذیر
fatig	خستگی پذیر
protractile	امتداد پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
reducible	تقلیل پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
fissile	شکاف پذیر
figurable	شکل پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
refutable	تکذیب پذیر
fatigable	خستگی پذیر
rotatable	چرخش پذیر
semi solvable	نیم حل پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
sufferable	تحمل پذیر
endurable	تحمل پذیر
electron acceptor	الکترون پذیر
educable	اموزش پذیر
doughface	تلقین پذیر
distensible	انبساط پذیر
stainable	لکه پذیر
subduable	تسخیر پذیر
dissoluble	تجزیه پذیر
subjugable	تسخیر پذیر
enumerable	شمارش پذیر
spottable	لکه پذیر
severable	تفکیک پذیر
shapeable	شکل پذیر
executable	انجام پذیر
expandable	بسط پذیر
spoilable	فساد پذیر
exepandable	بسط پذیر
executable	اجرا پذیر
evitable	اجتناب پذیر
evadable	طفره پذیر
regulable	تنظیم پذیر
protean	شکل پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
miscible	امیزش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
mutable	تغییر پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
impressible	تاثیر پذیر
improvably	اصلاح پذیر
improvable	بهبود پذیر
healable	درمان پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
increasable	افزایش پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
infusible	گداز نا پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
limitable	محدودیت پذیر
liquefiable	گداز پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
partible	بخش پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
fusible	گداز پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
flxible	خمش پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
feasible <adj.>	انجام پذیر
fixable	ثبات پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
plunderable	چپاول پذیر
placative	تسکین پذیر
passible	فساد پذیر
penetrable	رخنه پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
perfectible	کمال پذیر
generable	زایش پذیر
perturbable	اشوب پذیر
pervious	نفوذ پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
pilable	انحنا پذیر
placable	دلجویی پذیر
fissionable	شکافت پذیر
superimposable	انطباق پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	انجام پذیر
susceptible of change	تغییر پذیر
vacillatory	تغییر پذیر
vanquishable	شکست پذیر
vicissitudinous	تحول پذیر
visitable	دیدار پذیر
voidable <adj.>	بطلان پذیر
terminable <adj.>	بطلان پذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com