Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
English
Persian
alpha virginis
سماک اعزال الفا- خوشه
Other Matches
spica
الفا- خوشه سماک اعزل
alpha bootis
الفا- عوا سماک رامح
arcturus
نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
spica
سماک بی سلاح
porphyry
سنگ سماک
spica
سماک اعزل
arcturus
سماک رامح
alpha herculis
الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
groundmass
نوعی سنگ سماک دانه دار
alpha
الفا
alphas
الفا
alpha cancri
الفا- خرچنگ
alpha arietis
الفا- حمل
alpha piscium
الفا- حوت
alpha rays
اشعه الفا
alpha bootis
الفا- گاوران
alpha rediation
اشعه الفا
alpha canes venaticorum
الفا- تازی ها
alpha scorpii
الفا- عقرب
alpha tauri
الفا- ثور
alpha test
ازمون الفا
alpha testing
ازمایش الفا
acrux
الفا- صلیب
alpha persei
الفا- برساووش
alpha librae
الفا- میزان
acamar
الفا- نهر
alpha herculis
الفا- جاثی
alpha aquilae
الفا- عقاب
alpha hydri
الفا- شجاع
aldebaran
الفا- ثور
alpha lyrae
الفا- شلیاق
alpha particle
ذره الفا
alfa
بمب الفا
alpha geminorum
الفا- جوزا
alpha cancri
الفا- سرطان
alpha ursa majoris
الفا- دب اکبر
alpha ursa minoris
الفا- دب اصغر
alpha centauri
الفا- قنطورس
alpha crucis
الفا- صلیب
ras algethi
الفا- جاثی
regulus
الفا- اسد
rigil kentarus
الفا-قنطورس
alpha cygni
الفا- دجاجه
alpha draconis
الفا- تنین
alpha rhythm
موج الفا
casters
الفا- جوزا
spica
الفا- سنبله
thuban
الفا- تنین
alpha eridani
الفا- نهر
castors
الفا- جوزا
alpha carinae
الفا- حمال
marfak
الفا-برساووش
hamal
الفا- حمل
alpha virginis
الفا- سنبله
alpha rediation
پرتو الفا
alphard
الفا-شجاع
altair
الفا- عقرب
alpha pegasi
الفا- فرس
castor
الفا- جوزا
betelgeuse
الفا- شکارچی
canopus
الفا- حمال
deneb
الفا- دجاجه
dubhe
الفا- دب اکبر
alpha capricorni
الفا- جدی
alpha orionis
الفا- شکارچی
alpha cassiopeiae
الفا- ذات الکرسی
alpha andromedea
الفا- امراه المسلسله
alpha draconis
الفا- اژدها ثعبان
alpha coronae borealis
الفا- اکلیل شمالی
alpha brass
برنج نوع الفا
alpha canis minoris
الفا- کلب اصغر
alpha canis majoris
الفا- کلب اکبر
polaris
الفا-دب اصغر پولاریس
schedar
الفا- ذات الکرسی
precycon
الفا- کلب اصغر
famolhout
الفا- حوت جنوبی
capella
الفا- ارابه ران
alpha aurigae
الفا- ارابه ران
margarita
الفا- اکلیل شمالی
alpha piscis australis
الفا- حوت جنوبی
antares
الفا- عقرب انتارس
scattering of alpha particles
پراکندگی ذرات الفا
virgo
خوشه
virginis
خوشه
rar
خوشه
raceme
خوشه
bunching
خوشه
grouped
<adj.>
خوشه ای
cluster bomb
خوشه
beards
خوشه
bunch
خوشه
clusters
خوشه
cluster bombs
خوشه
bunched
خوشه
clumped
خوشه
clump
خوشه
clumps
خوشه
clumping
خوشه
cluster
خوشه
gregarious
خوشه خوشه
bunches
خوشه
beard
خوشه
markab
متن الفرس الفا- فرس
sirius
عبور الفا- کلب اکبر
zubenelgenubi
کفه جنوبی الفا- میزان
betelgeuse
الفا- جبار منکب الجبار
globular cluster
خوشه کروی
glomerule
خوشه دسته
mine mooring
خوشه مین
mealie
خوشه ذرت
racemiform
خوشه مانند
open cluster
خوشه باز
oval faced chaser punch
قلم خوشه
icker
خوشه ذرت
gleaner
خوشه چین
galactic cluster
خوشه کهکشانی
vintager
خوشه چین
tuffet
کلاله خوشه
ears
خوشه زائده
super cluster
ابر خوشه
staller cluster
خوشه ستارهای
ear
خوشه زائده
gleaning
خوشه چینی
clumpy
خوشه دار
eared
خوشه دار
earing
خوشه بندی
racemose
بشکل خوشه
cluster
خوشه مین خوشهای
cluster bomb
خوشه مین خوشهای
open star cluster
خوشه باز ستارهای
spicular
مانند خوشه کوچک
botryoidal
شبیه خوشه انگور
clusters
خوشه مین خوشهای
glean
خوشه چینی کردن
gleanings
خوشه چینی کردن
globular cluster
خوشه ستارهای کروی
gleaned
خوشه چینی کردن
gleans
خوشه چینی کردن
spadix
خوشه گریبانه دار
cluster bombs
خوشه مین خوشهای
alpha orionis
الفا- جبار ابط الجوز بتلجیوس یدالجوزاء
ear
خوشه دار یاگوشدار کردن
ears
خوشه دار یاگوشدار کردن
botryoidal
دارای شکل خوشه انگور
eared
خوشه کرده سنبله دار
tucket
خوشه نرسیده ذرت هندی
grain head
خوشه دانه
[گیاه شناسی]
grain ear
خوشه دانه
[گیاه شناسی]
sori
خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
married failure
عمل نکردن خوشه اتصال مین
ears
هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
ear
هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
glomerule
خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
foxtail
یکجورعلف که درسران خوشه هایی ماننددم روباه دارد
grape shot
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
cluster bomb
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bombs
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
clusters
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
ear
خوشه
[بخشی از ساقه گیاه غلاتی]
[گیاه شناسی]
clusters
جمع کردن خوشه کردن
cluster bombs
جمع کردن خوشه کردن
bunches
دسته کردن خوشه کردن
bunching
دسته کردن خوشه کردن
bunch
دسته کردن خوشه کردن
cluster
جمع کردن خوشه کردن
cluster bomb
جمع کردن خوشه کردن
bunched
دسته کردن خوشه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com