Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
pushpin
سنجاق سرگرد مخصوص نصب روی نقشه وغیره
Other Matches
pinning
سنجاق نقشه
pin
سنجاق نقشه
pinned
سنجاق نقشه
battle pin
سنجاق نقشه
control map
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
talking books
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
woodprint
کلیشه یا قالب چوبی مخصوص قلمکار وغیره
talking book
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
shook
روکش چوب مخصوص جعبه یا مبل وغیره
fob
فریب دادن جیب جلیقه مخصوص ساعت وغیره
silkaline
پارچه ابریشمی سبک وحریرنمای مخصوص پرده وغیره
glove compartment
جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
glove compartments
جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
ferris wheel
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
lotions
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
lotion
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
aeronautical plotting chart
نقشه مخصوص ناوبری هوایی
aeronautical plotting chart
نقشه مخصوص رسم مسیر ناوبری
map template
صفحه شفاف مخصوص نصب روی نقشه
aerocartograph
دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
grid ticks
علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
lattices
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
plotting board
صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
majored
سرگرد
majoring
سرگرد
major
سرگرد
knobkerrie
چماق سرگرد
majoring
سرگرد ارتش
major
سرگرد ارتش
squadron leaders
سرگرد هوایی
majored
سرگرد ارتش
squadron leader
سرگرد هوایی
jigsaw puzzle
نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
hypomorph
انسان سرگرد وپاکوتاه
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographer
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
pinning
سنجاق
pin
سنجاق
ouch
: سنجاق
pinned
سنجاق
pinner
سنجاق زن
head pin
سنجاق سر
fid
سنجاق
pinhead
سر سنجاق
pinheads
سر سنجاق
hairpin
سنجاق مو
hairpins
سنجاق مو
mapping
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
stickpin
سنجاق کراوات
broach
سنجاق کراوات
broached
سنجاق کراوات
broaches
سنجاق کراوات
broaching
سنجاق کراوات
tiepin
سنجاق کراوات
stuck with pins
سنجاق زده
to fasten with a pin
سنجاق زدن
to fasten with a pin
سنجاق کردن
brooch
سنجاق سینه
brooches
سنجاق سینه
preen
سنجاق سینه
preened
سنجاق سینه
pint sized
باندازه سر سنجاق
scarfpin
سنجاق کراوات
breast pin
سنجاق کراوات
scatter pin
سنجاق سینه
preens
سنجاق سینه
pinner
سنجاق کار
preening
سنجاق سینه
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
pincushions
بالشتک سنجاق گیر
ouch
جواهر سنجاق قفلی
scarf pin
سنجاق یا گیره کراوات
unpin
میخ یا سنجاق را در اوردن
pincushion
بالشتک سنجاق گیر
barrette
نوعی سنجاق سر زنانه
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
brochette
سنجاق یاگل سینه کوچک
pinprick
خلیدن با نوک سنجاق رنجانیدن
pinpricks
خلیدن با نوک سنجاق رنجانیدن
pinning
میله چوبی سنجاق زدن به
pinned
میله چوبی سنجاق زدن به
pin
میله چوبی سنجاق زدن به
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
storage map
نقشه انباره نقشه انبارش
tiepin
سنجاق مدال وزینت الات زنانه
pinhole
سوراخی که ازفرو کردن سنجاق درچیزی پدیداید
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
وغیره وغیره
et cetera
وغیره
etcaetera
وغیره
dale
خلیج وغیره
dales
خلیج وغیره
snap
قفلکیف وغیره
sheeting
ملافه وغیره
snapped
قفلکیف وغیره
pile
پرزقالی وغیره
piled
پرزقالی وغیره
snapping
قفلکیف وغیره
snaps
قفلکیف وغیره
projection
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
grid navigation
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projections
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trig list
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
vase
گلدان نقره وغیره
service charge
سرویس مهمانخانه وغیره
pillboxes
قوطی حب دارو وغیره
seance
جلسه احضارارواح وغیره
pillbox
قوطی حب دارو وغیره
ratoon
نهال موز وغیره
snouts
لوله کتری وغیره
vases
گلدان نقره وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll.
بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
shell
پوست فندق وغیره
To score a goal .
گل زدن ( درفوتبال وغیره )
frontlet
پیشانی اسب وغیره
stations
ایستگاه اتوبوس وغیره
stationed
ایستگاه اتوبوس وغیره
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
snout
لوله کتری وغیره
propeller
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
clop
لنگی اسب وغیره
sashes
حمایل نظامی وغیره
propellor
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
sash
حمایل نظامی وغیره
shells
پوست فندق وغیره
shelling
پوست فندق وغیره
coequal
درشان ومقام وغیره
tubes
لوله خمیرریش وغیره
dossal
پشتی صندلی وغیره
tamp
سوراخی را با شن وغیره پرکردن
dollop
دسته علف وغیره
curlicue
تزئینات خطاطی وغیره
subsidence
تخفیف درد وغیره
dollops
دسته علف وغیره
trap
زانویی مستراح وغیره
tube
لوله خمیرریش وغیره
dossel
پشتی صندلی وغیره
coronel
هاله خورشید وغیره
coronal
هاله خورشید وغیره
furnace
تون حمام وغیره
dower
لانه خرگوش وغیره
furnaces
تون حمام وغیره
floated
بستنی مخلوط با شربت وغیره
skyrocketing
ازدیاد سریع قیمت وغیره
cess
سرازیری کنار رودخانه وغیره
To be decorated .
نشان گرفتن ( مدال وغیره )
sick berth
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
barns
انبار کاه و جو وکنف وغیره
Please pay the bearer .
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
skyrockets
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketed
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocket
ازدیاد سریع قیمت وغیره
closure
دریچه درب بطری وغیره
floats
بستنی مخلوط با شربت وغیره
float
بستنی مخلوط با شربت وغیره
tailpiece
ارایش ته فصل کتاب وغیره
bisk
ماهی وغیره درست میکنند
The kI'lled and the wounded.
کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
lysis
زوال وفساد سلول وغیره
blear
تاری حاصل از اشک وغیره
stancher
بند اور خون وغیره
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com