Dictiornary-Farsi | سنجیدن نمونه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
gauge	سنجیدن نمونه
gauged	سنجیدن نمونه
gauges	سنجیدن نمونه


Other Matches

module	اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules	اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling	نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample	نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled	نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling	نمونه گیری برداشت نمونه
undisturbed sample	نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes	رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
study	سنجیدن
assess	سنجیدن
to put together	با هم سنجیدن
evaluate	سنجیدن
assessed	سنجیدن
assesses	سنجیدن
weighing	سنجیدن
explore	سنجیدن
examine	سنجیدن
weighed	سنجیدن
weigh	سنجیدن
determine	سنجیدن
check	سنجیدن
bolt [examine]	سنجیدن
assessing	سنجیدن
counterpoise	سنجیدن
dissect [analyse]	سنجیدن
assay	سنجیدن
counterweight	سنجیدن
ponders	سنجیدن
pondering	سنجیدن
pondered	سنجیدن
ponder	سنجیدن
figure out	سنجیدن
gage	سنجیدن
enquire into	سنجیدن
analyse [British]	سنجیدن
analyze [American]	سنجیدن
essay	سنجیدن
counterweights	سنجیدن
measure	سنجیدن
essays	سنجیدن
evaluates	سنجیدن
scrutinize	سنجیدن
evaluated	سنجیدن
look into	سنجیدن
evaluate	سنجیدن
survey	سنجیدن
investigate	سنجیدن
evaluating	سنجیدن
rates	سنجیدن
rate	سنجیدن
inspect	سنجیدن
weighs	سنجیدن
assay	سعی سنجیدن
accurate to gage	دقت در سنجیدن
assays	سعی سنجیدن
clocks	سنجیدن باساعت
try	سنجیدن ازمایش
tries	سنجیدن ازمایش
clock	سنجیدن باساعت
compared	برابرکردن باهم سنجیدن
deliberated	تعمق کردن سنجیدن
deliberating	تعمق کردن سنجیدن
deliberates	تعمق کردن سنجیدن
deliberate	تعمق کردن سنجیدن
measure	پیمانه کردن سنجیدن
compare	برابرکردن باهم سنجیدن
compares	برابرکردن باهم سنجیدن
telemeter	بامسافت سنج سنجیدن
comparing	برابرکردن باهم سنجیدن
metre	بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
metres	بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
meter	بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
meters	بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
transvaluate	سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
to weigh one's word	سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
To weight the pros and cons of something.	خوب وبد چیزی را بررسی کردن (سنجیدن )
transvalue	سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
types	نمونه
pattern	نمونه
breadboard	نمونه
forme	نمونه
typed	نمونه
specimens	نمونه
sampling	نمونه
exemplar	نمونه
paragons	نمونه
examples	نمونه
example	نمونه
specimen	نمونه
typicalness	نمونه
format	نمونه
paradigm	نمونه
paradigms	نمونه
strickle	نمونه
exemplars	نمونه
representatives	نمونه
module	نمونه
patterns	نمونه
formats	نمونه
type	نمونه
modules	نمونه
paragon	نمونه
representative	نمونه
sampled	نمونه
precedent	نمونه
modelled	نمونه
precedents	نمونه
sample	نمونه
copy	نمونه
copies	نمونه
calligraph	نمونه
copied	نمونه
copying	نمونه
modeled	نمونه
model	نمونه
copyslip	نمونه
schemata	نمونه
schema	نمونه
progenitor	نمونه
progenitors	نمونه
ensample	نمونه
instance	نمونه
instances	نمونه
foretype	نمونه
models	نمونه
measure	پیمانه کردن سنجیدن بخش کردن
pilot plant	کارگاه نمونه
free sample	نمونه مجانی
pilot plant	کارخانه نمونه
exemplification	نمونه اوری
exemplum	مثال نمونه
for example	برای نمونه
foretype	نمونه قبلی
pilot production	تولید نمونه
g	نمونه معیار
core sample	نمونه استوانهای
pilot model	نمونه ازمایشی
holotype	نمونه شاخص
probability sample	نمونه احتمالاتی
emulation	نمونه سازی
emulator	نمونه ساز
protoplast	نمونه اصل
prototyping	ساخت یک نمونه
ladle samble	نمونه پاتیل
pattern making	نمونه سازی
random sample	نمونه تصادفی
exemplarily	بطور نمونه
phony	مدل یا نمونه
quota sample	نمونه سهمیه
coring	نمونه گیری
by the square	مطابق نمونه
reference pilot	نمونه مرجع
per sample	طبق نمونه
patterning	نمونه سازی
tokenism	نمونه کاری
type of use	نمونه کاربرد
tokenism	نمونه نمایی
work sample	نمونه کار
vial	شیشه نمونه
specimen signature	نمونه امضاء
sight form	نمونه رصد
screamer	نمونه بسیارخوب
samplery	نمونه گیری
samplery	نمونه برداری
sample size	بزرگی نمونه
sample size	حجم نمونه
sample distribution	توزیع نمونه
sample data	داده نمونه
sample cell	فرف نمونه
test model	نمونه ی ازمایش
test piece	نمونه ازمایشی
unknown sample	نمونه مجهول
typification	تعیین نمونه
typicality	نمونه علامت
typical sample	نمونه نوعی
typical galaxy	کهکشان نمونه
typal	شبیه نمونه
test specimen	نمونه ی ازمایش
test specimen	نمونه ازمایش
test specimen	نمونه ازمایشی
test piece	نمونه ازمایش
representative sample	نمونه معرف
samplers	نمونه بردار
sample	نمونه گرفتن
prototypes	نمونه اولیه
sample	نمونه قراردادن
portfolio	نمونه محصول
demo	نمونه نمایشی
cell	فرف نمونه
sampled	واحد نمونه
prototypes	نمونه نخستین
sample	واحد نمونه
typifies	نمونه بودن
typify	نمونه دادن
modeled	نمونه اصلی
typify	نمونه بودن
typifying	نمونه دادن
modelled	نمونه اصلی
typifying	نمونه بودن
models	نمونه اصلی