Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
ticket of leave
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
Other Matches
conditional discharge
ازادی مشروط
parole
ازادی مشروط
probation
ازادی مشروط
paroled
ازادی مشروط
paroles
ازادی مشروط
paroling
ازادی مشروط
probationary period
دوره ازادی مشروط
receiver
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
ministry of the interior
وزارت کشور
Home Office
وزارت کشور
interior ministry
وزارت کشور
department of the enterior
وزارت کشور
Department of the Interior
[American E]
دفتر وزارت کشور
Home Office
[British E]
دفتر وزارت کشور
probationer
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
local parole
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
probationers
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
letters patent
نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
interventions
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
summary judgment
حکمی که علیه ضامن صادر میشود
protest
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protested
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protests
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protesting
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
strike pay
حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
habeas corpus
دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
wear stripes
دوره زندانی را گذراندن زندانی بودن
escort guard
محافظ زندانی جنگی بدرقه زندانی
freedom of seas
ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
inland duty
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
consular convention
عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
emancipation proclamation
اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
currency depreciation race
تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
consuls
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
Burundi
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
withil
ازطرف دیگر
alternatively
<adv.>
ازطرف دیگر
apart from that
<adv.>
ازطرف دیگر
on the other hand
ازطرف دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
ازطرف دیگر
beside
ازطرف دیگر
by the same token
<adv.>
ازطرف دیگر
on the other hand
<adv.>
ازطرف دیگر
edgeways
ازطرف لبه
on the other side
<adv.>
ازطرف دیگر
otherwise
<adv.>
ازطرف دیگر
parsonally
ازطرف خود
hall mark
نشان عیارکه ازطرف
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
order
[placed with somebody]
دستور
[ازطرف کسی]
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
regius professor
استاد منصوب ازطرف پادشاه
matronymic
اسم مشتق ازطرف مادر
pronunciamento
بیانیهای که ازطرف شورشیان منتشرمیشود
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
dig in
جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن
guild socialism
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
self feeder
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
food stamp program
برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
jailŠetc
زندانی
jailbird
زندانی
prisoner
زندانی
prisoners
زندانی
termer
زندانی
gaolbirds
زندانی
jailbirds
زندانی
gammadion
چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس
run-ins
زندانی کردن
to serve time
زندانی بودن
incarcerate
زندانی کردن
run-in
زندانی کردن
incarcerates
زندانی کردن
run in
زندانی کردن
send up
زندانی کردن
send-up
زندانی کردن
incarcerated
زندانی کردن
imprisonment
زندانی شدن
send-ups
زندانی کردن
releasing a prisoner
ازادسازی زندانی
jailing
زندانی کردن
gaoling
زندانی کردن
jails
زندانی کردن
jailed
زندانی کردن
jail
زندانی کردن
gaols
زندانی کردن
gaol
زندانی کردن
prisoner of war
زندانی جنگی
politic
زندانی سیاسی
gaoled
زندانی کردن
immure
زندانی کردن
take prisoner
زندانی کردن
prisoner's dilemma
معمای زندانی
prisoners of war
زندانی جنگی
incarcerating
زندانی کردن
The fujitive ( elusive ) prisoner .
زندانی فراری
weave
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weaves
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
inmates
اهل بیت زندانی
inmate
اهل بیت زندانی
extradition
تسلیم اسیر یا زندانی
nonaligned
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
subjects
مشروط
provisional
مشروط
eventual
مشروط
conditioned
مشروط
contingents
مشروط
limited
مشروط
contingent
مشروط
pending
مشروط
provided
مشروط
person in whose favor a condition is mad
مشروط له
qualified
مشروط
subjecting
مشروط
subjected
مشروط
subject
مشروط
conditional
مشروط
quad
زندانی کردن در زندان افکندن
probationer
زندانی ازاد شده بقیدشرف
probationers
زندانی ازاد شده بقیدشرف
qoud
درزندان افگندن زندانی کردن
bar
جای ویژه زندانی درمحکمه
bars
جای ویژه زندانی درمحکمه
quads
زندانی کردن در زندان افکندن
short term
حداقل مدت تنبیه و زندانی
ministries
وزارت
ministry
وزارت
portfolios
وزارت
portfolio
وزارت
ministration
وزارت
departments
وزارت
department
وزارت
inalienable
<adj.>
غیر مشروط
conditional contract
عقد مشروط
subject to being unsold
مشروط براینکه
unconditional
غیر مشروط
qualified endorsement
فهرنویسی مشروط
dirty bill od lading
بارنامه مشروط
conditional confession
اقرار مشروط
conditional order
سفارش مشروط
conditional probability
احتمال مشروط
pleas
وعده مشروط
on probation
در آزادی مشروط
absolute
غیر مشروط
probationer
عفو مشروط
absolute
<adj.>
غیر مشروط
indispensable
<adj.>
غیر مشروط
plea
وعده مشروط
absolutes
غیر مشروط
claused bill og exchange
بارنامه مشروط
inevitable
<adj.>
غیر مشروط
unalterable
<adj.>
غیر مشروط
probationers
عفو مشروط
provided
مشروط به انکه
conditionally
بطور مشروط
contingent
تصادفی مشروط
providing
مشروط بر اینکه
contingents
تصادفی مشروط
unalienable
<adj.>
غیر مشروط
condition
مشروط کردن
foul bill of lading
بارنامه مشروط
estate at will
اجاره مشروط
provisional
شرطی مشروط
black flag
پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
Home Office
وزارت داخله
ministry of f.
وزارت دارایی
departments
وزارت خانه
ministry of war
وزارت جنگ
the foreign office
وزارت خارجه
ministry of education
وزارت فرهنگ
department of the navy
وزارت دریاداری
ministry education
وزارت فرهنگ
finance ministry
وزارت دارائی
department
وزارت خانه
vizierate
مقام وزارت
department of war
وزارت جنگ
portejeuille
کیف وزارت
finance ministry
وزارت دارایی
ministry of the interior
وزارت داخله
india office
وزارت هند
Ministry of Information .
وزارت اطلاعات
department of defense
وزارت جنگ
department of defense
وزارت دفاع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com