Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English
Persian
transfer
سند انتقال یا واگذاری
transferring
سند انتقال یا واگذاری
transfers
سند انتقال یا واگذاری
Search result with all words
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
transfer
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transferring
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfers
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
bail
واگذاری انتقال
Other Matches
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
resignations
واگذاری
consignation
واگذاری
relinguishment
واگذاری
transferring
واگذاری
condescension
واگذاری
transference
واگذاری
assignment
واگذاری
transfer
واگذاری
surrendered
واگذاری
resignation
واگذاری
devolution
واگذاری
concessions
واگذاری
surrenders
واگذاری
devolvement
واگذاری
abandoment
واگذاری
leaving
واگذاری
leave
واگذاری
transter
واگذاری
assigment
واگذاری
abaloenation
واگذاری
resign
واگذاری
resigns
واگذاری
bailment
واگذاری
cession
واگذاری
surrender
واگذاری
transfers
واگذاری
abalienate
واگذاری
assignments
واگذاری
surrendering
واگذاری
concession
واگذاری
conveyances
واگذاری
conveyance
واگذاری
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
transferring
واگذاری نقل
transferable credit
اعتبارقابل واگذاری
sectors
منطقه واگذاری
surrendered
واگذاری صرفنظر
remittance
واگذاری وجه
sector
منطقه واگذاری
instrument of assignment
سند واگذاری
remittance
وجه واگذاری
remittances
واگذاری وجه
remittances
وجه واگذاری
surrender
واگذاری صرفنظر
surrenders
واگذاری صرفنظر
transferring
واگذاری تحویل
infeudation
واگذاری به تیول
assignable credit
اغتبارقابل واگذاری
target allocation
واگذاری هدف
apportionment
واگذاری اعتبار
transfer
واگذاری نقل
abandon
واگذاری رهاسازی
abandoning
واگذاری رهاسازی
abandons
واگذاری رهاسازی
transfer
واگذاری تحویل
assignment of contract
واگذاری قرارداد
demission
واگذاری استعفاء
retrocession
واگذاری مجد د
submission
واگذاری تفویض
assignments
واگذاری اسناد
transfers
واگذاری تحویل
voluntary assignment
واگذاری اختیاری
assignment
واگذاری اسناد
abandonment
واگذاری دل کندن
feoffment
واگذاری تیول
quiet enjoyment
واگذاری مطلق
estate in joint tenancy
واگذاری مشاع
transfers
واگذاری نقل
distribution of forces
واگذاری نیروها
troop basis
مبنای واگذاری یکان
deed of assignment
سند واگذاری اختیارات
ration method
سبک واگذاری جیره
assignations
قرار ملاقات واگذاری
release documents against
واگذاری اسناد در مقابل
vested in interest
واگذاری حق انتفاع موجل
weapons assignment
واگذاری جنگ افزار
assignation
قرار ملاقات واگذاری
apportionment
واگذاری سهمیه بودجه
policy of d.
سیاست واگذاری اوضاع
released
ازاد سازی رهایی واگذاری
release
ازاد سازی رهایی واگذاری
vest
واگذاری حقی یامالی به دیگری
vests
واگذاری حقی یامالی به دیگری
air defense sector
منطقه واگذاری شده پدافندهوایی
grants
امتیاز اجازه واگذاری رسمی
granted
امتیاز اجازه واگذاری رسمی
grant
امتیاز اجازه واگذاری رسمی
releases
ازاد سازی رهایی واگذاری
self surrender
واگذاری خود تسلیم به اراده
vested in possession
واگذاری مال تحت تصرف
lease
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
leases
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
lease
نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
leases
نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
grant
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
tail
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
cession
صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
tails
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
enfeoffment
واگذاری ملک یاتیول ملک
transmission
انتقال
transter
انتقال
shift
انتقال
intuitions
انتقال
intuition
انتقال
downloading
انتقال
transfer line
خط انتقال
turn over
انتقال
transformation
انتقال
transfer
انتقال
transfer check
انتقال
conductance
انتقال
negotiation
انتقال
negotiations
انتقال
displacement
انتقال
abaloenation
انتقال
conduction
انتقال
conveyances
انتقال
migration
انتقال
conveyance
انتقال
transmissions
انتقال
marque
انتقال
transition
انتقال
transferring
انتقال
transfers
انتقال
assignments
انتقال
transference
انتقال
line shaft
انتقال
metabasis
انتقال
bail arm
انتقال
mittimus
انتقال
transitions
انتقال
shift
انتقال
move
انتقال
transmission line
خط انتقال
devolution
انتقال
conveying
انتقال
shifts
انتقال
conveys
انتقال
translation
انتقال
translations
انتقال
transportation
انتقال
conveyed
انتقال
shifted
انتقال
convey
انتقال
assignment
انتقال
convection
انتقال برق
alienor
انتقال دهنده
transfer medium
رسانه انتقال
alienated
انتقال شده
alienator
انتقال دهنده
transferred
انتقال یافته
gear
انتقال دادن
transferring
انتقال دادن
geared
انتقال دادن
gears
انتقال دادن
negotiator
انتقال دهنده
transfers
انتقال دادن
negotiators
انتقال دهنده
convection
انتقال گرما
alienable
قابل انتقال
assignment of contract
انتقال قرارداد
image transmission
انتقال تصویر
transferability
انتقال پذیری
negotiable instruments
اسنادقابل انتقال
not negotiable
غیرقابل انتقال
transfer time
مدت انتقال
open cheque
چک انتقال پذیر
open cheque
چک قابل انتقال
transfer time
زمان انتقال
overhead transmission line
خط انتقال هوایی
parallel transmission
انتقال موازی
transfer table
میز انتقال
portability
قابلیت انتقال
positive transfer
انتقال مثبت
positive transference
انتقال مثبت
power transmission
انتقال انرژی
negotiability
انتقال پذیری
negative transfer
انتقال منفی
immobilization
عدم انتقال
incidence of taxation
انتقال مالیات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com