English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (11 milliseconds)
English Persian
pay voucher سند حقوقی
Search result with all words
incorporation جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
institution اصل حقوقی بنگاه
feather bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
docket دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docketed دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docketing دفتر ثبت دعاوی حقوقی
dockets دفتر ثبت دعاوی حقوقی
birthright حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
corporation که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporation شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
corporation شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
corporations شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporate دارای شخصیت حقوقی
action جریان حقوقی تعقیب
actions جریان حقوقی تعقیب
Solicitor General مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitors General مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
legal مشروع حقوقی
legal حقوقی
salvage نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaging نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
lawyer مشاور حقوقی حقوقدان
lawyers مشاور حقوقی حقوقدان
jurisprudence علم حقوقی
civil داخلی حقوقی
incorporate جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
solicitor مشاور حقوقی
solicitors مشاور حقوقی
commentaries تفسیر حقوقی
commentary تفسیر حقوقی
draconian قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه
jeopardy گرفتاری حقوقی
duress در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
artificial persons اشخاص حقوقی
basic allowance سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
benelux اتحادیه گمرکی بلژیک و هلند و لوکزامبوزگ که کم کم معنی شخصیتهای حقوقی این سه کشور را نیزبه خود گرقته است
breach of trust کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
canon low هیچ یک ازدادگاههای CL اعم از حقوقی یا جزایی متبع نیست
civil action دعوی مدنی یا حقوقی
civil low سیستم حقوقی رم باستان
civil procedure اصول محاکمات حقوقی
civil proceedings اقدامات حقوقی
class a pay reservation کسورات مربوط به پس اندازحقوق کسورات قرضه حقوقی
class b allotment کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
company secretary مسئول مالی و حقوقی شرکت
consultary response نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
corporate body شخص حقوقی
juridical person شخص حقوقی
corporative وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
corporator گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
de jure حقوقی
disincorporate ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
equitable mortgage از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
exemption from territorial jurisdiction معافیت از سیستم حقوقی یک کشور
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
in legal parlance بزبان یا عباراتی حقوقی
inland duty حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
interplead پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
isonomy تساوی سیاسی و حقوقی
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
judge made law نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
jural حقوقی
juridical حقوقی
juridical personality شخصیت حقوقی
juridically از لحاظ حقوقی
jurisconsult فقیه مشاور حقوقی
juristically از لحاظ حقوقی
law agent نماینده حقوقی
law french اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
law term اصطلاح حقوقی
legal adviser مشاور حقوقی
legal advisor مشاور حقوقی
legal committee کمیته حقوقی
legal department اداره حقوقی
legal entity شخص حقوقی
legal fiction تصور حقوقی
legal fiction فرض قانونی فرضیه حقوقی
legal person شخص حقوقی
legal personality شخصیت حقوقی
legal responsibility مسئوولیت حقوقی
medicolegal پزشکی- حقوقی
military pay order لیست حقوقی پرسنل
military pay order جدول تغییرات حقوقی پرسنل
pay grade ضریب حقوقی
pay grade ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
pay voucher حواله حقوقی
postliminum قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
restatement of the law مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
Other Matches
soundex code کد حقوقی
Legal Advisor مشاور حقوقی
legal counsel مشاور حقوقی
soundex code کد حقوقی پرسنلی
actionable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
actionable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
penal <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
chargeable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
culpable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
chargeable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
actionable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
penal <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
law enforcement اجرای قوانین [حقوقی]
punishable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
punishable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
punishable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
indictable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
culpable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
actionable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
penal <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
indictable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
culpable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
penal <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
to obtain legal advice مشاوره حقوقی دریافتن
punishable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
culpable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
penal <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
indictable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
culpable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
actionable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
indictable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
The formalities of judicial process. تشریفات حقوقی وقضایی
writer to the signet مشاور حقوقی اسکاتلندی
punishable <adj.> قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
administrative(financial,legal)process. جریان اداری (مالی .حقوقی )
penal <adj.> قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
indictable <adj.> قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
actionable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
chargeable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
culpable <adj.> قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
chargeable <adj.> قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
actionable <adj.> قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
punishable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
penal <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
indictable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
culpable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
to initiate legal action دعوی حقوقی را راه انداختن [حقوق]
I will be instigating [initiating] legal proceedings. من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
retaining fee وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com